کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چاپخانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
چاپخانه
/čāpxāne/
معنی
جای چاپ کردن اوراق و کتب؛ محلی با ماشین چاپ و دستگاههای حروفچینی برای چاپ کردن روزنامه و سایر اوراق؛ مطبعه.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
press
-
جستوجوی دقیق
-
چاپخانه
لغتنامه دهخدا
چاپخانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) مطبعه . دارالطباعه . باسمه خانه . نام فارسی مطبعه و آن محلی است که کتابها را در آن چاپ میکنند. (لغات نو فرهنگستان ). رجوع به چاپ شود.
-
چاپخانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [سنسکریت. فارسی] čāpxāne جای چاپ کردن اوراق و کتب؛ محلی با ماشین چاپ و دستگاههای حروفچینی برای چاپ کردن روزنامه و سایر اوراق؛ مطبعه.
-
واژههای مشابه
-
چاپخانه، چاپخانه
واژگان مترادف و متضاد
مطبعه، باسمهخانه
-
یکنوع حروف سیاه چاپخانه
دیکشنری فارسی به عربی
ايوني
-
واژههای همآوا
-
چاپ خانه
فرهنگ فارسی معین
(نِ) [ هند - فا. ] (اِمر.) محل چاپ کردن ، جای چاپ کردن ، مطبعه .
-
جستوجو در متن
-
مطبعه
واژگان مترادف و متضاد
چاپخانه
-
دارالطباعه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: دارالطباعَة] ‹دارالطبع› [منسوخ] dārottebā'e چاپخانه.
-
printeries
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چاپگرها، چاپخانه
-
مطبعه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: مطابع] [منسوخ] matba'e جای چاپ کردن اوراق؛ چاپخانه.
-
باسمه چی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [ترکی] [منسوخ] bāsmeči کارگر چاپخانه که اوراق را چاپ میکند؛ چاپچی.
-
مطبعه
فرهنگ فارسی معین
(مَ بَ عِ) [ ع . ] (اِ.) چاپخانه .
-
typographer
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تایپوگرافی، چاپچی، مامور چاپخانه، مطبعه چی