کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چاپار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
چاپار
/čāpār/
معنی
پیک؛ نامهبر؛ نامهرسان؛ قاصد؛ پست.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
برید، پست، پستچی، پیک، قاصد، نامهبر، نامهرسان
دیکشنری
matter
-
جستوجوی دقیق
-
چاپار
واژگان مترادف و متضاد
برید، پست، پستچی، پیک، قاصد، نامهبر، نامهرسان
-
چاپار
فرهنگ فارسی معین
[ تُر. ] (اِ.) پیک ، نامه بر.
-
چاپار
لغتنامه دهخدا
چاپار. (اِخ ) نام محلی کنار راه سنندج و ساوجبلاغ میان میرزامیرانشاه و گردنه ٔ امیرآباد در 155000 گزی سنندج .
-
چاپار
لغتنامه دهخدا
چاپار. (ترکی ، اِ) پیک . چپر. برید. پست . قاصد. نامه بر. گسی بنده . و رجوع به پیک و برید و چپر و گسی بنده وچاپارخانه شود. || نام نوعی خراج که در پیش از قراء میگرفته اند. (مرآت البلدان ج 1 ص 337).
-
چاپار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] ‹چپر› [قدیمی] čāpār پیک؛ نامهبر؛ نامهرسان؛ قاصد؛ پست.
-
چاپار
دیکشنری فارسی به عربی
بريد
-
چاپار
لهجه و گویش تهرانی
پست، پیک
-
جستوجو در متن
-
چپر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] [قدیمی] čapar = چاپار
-
پستچی
فرهنگ واژههای سره
نامه رسان، چاپار
-
mailman
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پستچی، نامه رسان، چاپار
-
چَپَر،()ی رفتن
لهجه و گویش تهرانی
چاپار،()ی رفتن
-
پستچی
واژگان مترادف و متضاد
برید، پیک، چاپار، فراش، نامهرسان
-
نامهرسان
واژگان مترادف و متضاد
پستچی، پیک، چاپار، قاصد، نامهبر
-
برید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از لاتینی] barid قاصد؛ چاپار؛ نامهبر؛ پیک؛ پست.