کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چاو چاوان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چاو چاوان
لغتنامه دهخدا
چاو چاوان . (نف مرکب ، ق مرکب ) در حال چاویدن . ناله کنان . بانگ زنان . بانگ کنان ببانگی که مرغ جوجه دار کند خواندن جوجه های خود را. تیز تیز ناله کنان و بانگ زنان چون مرغی که دنبال جوجه ٔ گم گشته گردد : مرغ دیدی که بچه زو ببرندچاوچاوان درست چونان است...
-
واژههای مشابه
-
چاو چاو
لغتنامه دهخدا
چاو چاو. (اِ صوت مرکب ) بانگ گنجشک را گویند، وقتی که جانوری قصد گرفتن او کرده باشد یا کسی دست به آشیان او کند که بچه او را برآورد. (برهان ). آواز گنجشک باشد در زمانی که جانور شکاری قصد او کند یا وقتی که بچه ٔ او را از خانه ٔ او بردارند. (انجمن آرا) (...
-
هانگ چاو
لغتنامه دهخدا
هانگ چاو. (اِخ ) هانگ جو. یکی از شهرهای تاریخی چین و مرکز ایالت چه کیانگ است . این شهر در ساحل رود تسن تانگ و در انتهای خلیج هانگ چاو قرار گرفته و دارای موقع تجارتی مناسبی است .جمعیت آن در سال 1953م . بالغ بر 700000 تن بوده است . این شهر در پای یک سل...
-
زرده چاو
لغتنامه دهخدا
زرده چاو. [ زَ دِ ] (اِ مرکب ) زردچوب . زردچوبه . (ناظم الاطباء). رجوع به زردچوبه شود.
-
قوری چاو
لغتنامه دهخدا
قوری چاو.(اِخ ) دهی است از دهستان گورک بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد، سکنه ٔ آن 157 تن . آب آن از سیمین رود. محصول آن غلات ، توتون و حبوب . شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان آنجا جاجیم بافی است . راه مالرو دارد. این ده در دو محل بفاصله یکهزار ...
-
چاو پاره
لغتنامه دهخدا
چاو پاره . [ رَ ] (اِخ ) نام موضعی از ثغور روم . نام محلی از ثغور روم که زادگاه ابوعبداﷲ صوفی همدانی بوده است . آبادیی از ثغور روم که ابوعبداﷲ صوفی همدانی از آنجاست .
-
واژههای همآوا
-
چاوچاوان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت، قید) [قدیمی] čāvčāvān = چاو۲: ◻︎ مرغ دیدی که بچه زو ببرند / چاوچاوان درست چونان است (رودکی: ۴۹۴).
-
جستوجو در متن
-
چاوان
لغتنامه دهخدا
چاوان . (نف ، ق ) در حال چاویدن . بانگ کنان مرغی از دوری فرزند یااز بیم و جز آن . چاوچاوان . رجوع به چاوچاوان شود.و رجوع به چاو شود.