کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چاویدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
چاویدن
/čāvidan/
معنی
۱. بانگ کردن و نالیدن: ◻︎ ای عاشق دلسوز و ز کام دل خود دور / مینال و همی چاو که معذوری معذور (بوشعیب: شاعران بیدیوان: ۱۶۵).
۲. بانگ و خروش کردن پرنده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
چاویدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص ل .) 1 - نالیدن . 2 - راز و نیاز عاشقانه کردن .
-
چاویدن
لغتنامه دهخدا
چاویدن . [ دَ ] (مص ) فریاد کردن گنجشک باشد وقتی که دست بر آشیانه ٔ او دراز کنند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بانگ کردن مرغ . جیرجیر کردن . نالیدن و بانک کردن مرغ از بیم یا ازدوری بچه و جز آن . || بطریق استعاره بانگ کردن سایر حیوانات و انسان ...
-
چاویدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] čāvidan ۱. بانگ کردن و نالیدن: ◻︎ ای عاشق دلسوز و ز کام دل خود دور / مینال و همی چاو که معذوری معذور (بوشعیب: شاعران بیدیوان: ۱۶۵).۲. بانگ و خروش کردن پرنده.
-
جستوجو در متن
-
چاو
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ چاویدن) [قدیمی] čāv = چاویدن〈 چاوچاو: (اسم صوت) [قدیمی] سروصدای پرنده به هنگام خطر.
-
کلوجیدن
لغتنامه دهخدا
کلوجیدن . [ ک ُ دَ ] (مص ) خاییدن و چاویدن . (آنندراج ). کلوچیدن . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کلوچیدن شود.
-
چاوان
لغتنامه دهخدا
چاوان . (نف ، ق ) در حال چاویدن . بانگ کنان مرغی از دوری فرزند یااز بیم و جز آن . چاوچاوان . رجوع به چاوچاوان شود.و رجوع به چاو شود.
-
اگال
لغتنامه دهخدا
اگال . [ اُ ] (هندی ، اِ) باقی مانده از تانبول خاییده شده . (ناظم الاطباء). فضله ٔ پان که بعد از چاویدن پان به کسی دهند یا بیندازند و این لفظ هندی است . (آنندراج ) : چمن از پان گزیدنت رنگین غنچه چون بشکفد گرفته اگال .ظهوری ترشیزی (از آنندراج ).
-
کلوج
لغتنامه دهخدا
کلوج . [ ک ُ ] (اِ) کلو را گویند که قرص نان روغنی بزرگ باشد. (برهان ). کلیچه ٔ بزرگ . (آنندراج ).قرص کلو که نان روغنی بزرگ باشد. (ناظم الاطباء). کلیچه . کلیجه . کلوچه . (فرهنگ فارسی معین ) : نه آن طفلم که از شیرین زبانی به خرمایی کلوجم را ستانی .نطام...
-
سغز
لغتنامه دهخدا
سغز. [ س َغ ْ غ ِ ] (اِ) چیزی است بهتر از مصطکی و چاویدن یعنی خائیدن آن مقوی هاضمه و جاذب رطوبات دماغیه ودر اصفهان قندرون گویند و عربی آن علک البطم از آنکه صمغ درخت بطم است و خشک آن را فلفون گویند و بُطُم حبةالخضرا یا درخت آن است . (آنندراج ) (انجمن ...
-
چاو چاوان
لغتنامه دهخدا
چاو چاوان . (نف مرکب ، ق مرکب ) در حال چاویدن . ناله کنان . بانگ زنان . بانگ کنان ببانگی که مرغ جوجه دار کند خواندن جوجه های خود را. تیز تیز ناله کنان و بانگ زنان چون مرغی که دنبال جوجه ٔ گم گشته گردد : مرغ دیدی که بچه زو ببرندچاوچاوان درست چونان است...
-
شکستن
لغتنامه دهخدا
شکستن . [ ش ِ ک َ ت َ ] (مص ) چیزی را چندین پاره کردن و خرد کردن و ریزریز کردن . (ناظم الاطباء). خرد کردن . قطعه قطعه کردن . پاره پاره کردن . کسر. اشکستن . بشکستن . تفتیت . وطس . هدّ. فض ّ. وقم . اسم مصدر از آن شکنش است که مرخم آن شکن مستعمل است . (ی...