کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چاوله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
چاوله
/čāvale/
معنی
نوعی گُل سرخ و پُربرگ: ◻︎ همی بوستان سازی از دشت او / چمنهاش پرلاله و چاوله (عنصری: ۳۴۶).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
چاوله
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص .) کج ، معوج .
-
چاوله
فرهنگ فارسی معین
(لِ) (اِ.) گل صدبرگ که به غایت رنگین است .
-
چاوله
لغتنامه دهخدا
چاوله . [ وَ ل َ / ل ِ ] (اِ) گلی است . (فرهنگ اسدی ) نام گلی باشد صد برگ و بغایت رنگین . (برهان ) (آنندراج ). گلی باشد خوشرنگ . (جهانگیری ). گل سرخ صد برگ و بغایت رنگین . (ناظم الاطباء). گلی خوشرنگ و خوشبوی . گلی باشد نیکو : همی بوستان سازی از دشت ا...
-
چاوله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] čāvale نوعی گُل سرخ و پُربرگ: ◻︎ همی بوستان سازی از دشت او / چمنهاش پرلاله و چاوله (عنصری: ۳۴۶).
-
جستوجو در متن
-
بوستان
لغتنامه دهخدا
بوستان . (اِ مرکب ) پهلوی «بوستان ». مخفف بستان ، مرکب از بو (= بوی - رایحه ) و ستان (اداة مکان ). جایی که گلهای خوشبو در آن بسیار باشد. باغ باصفا. (حاشیه ٔ برهان چ معین ).مرکب از کلمه ٔ بو و کلمه ٔ ستان که بمعنی جای پیدا شدن است . (غیاث ). جنت . (مه...
-
چمن
لغتنامه دهخدا
چمن . [ چ َ م َ ] (اِ) راه باشد میان بوستان و باغ . (فرهنگ اسدی چ اقبال ص 361). راه راست بود ساخته در میان درختان . راه ساخته بود در میان صف درختان . راهی باشد در باغ میان درختان و از هر دو پهلوی راه درخت نشانده و آن جای نشستنگاه بگذاشته و از ریاحین ...
-
دشت
لغتنامه دهخدا
دشت . [ دَ ] (اِ) صحرا و بیابان . معرب آن دست باشد. (از برهان ). زمین بیابان . (شرفنامه ٔ منیری ). صحرا و بیابان و هامون و زمین هموار و وسیع وبی آب . (ناظم الاطباء). صاحب آنندراج گوید: جگرتاب ، سینه تاب ، آتشین و دلگشا از صفات اوست . در اصطلاح جغرافی...
-
پر
لغتنامه دهخدا
پر. [ پ ُ ] (ص ) (از پهلوی اَویر ، بسیار سخت ) مملُوّ. مَلأَی . مَلاَّن . ممتلی . مُکتَتَز. مشحُون . غاص ّ. انباشته . لبالب . مالامال . لب به لب . لَمالَم . لبریز. مال مال . آکنده . مُترَع . مُؤمَّت . مغمور. بسیار. دارای بسیار از چیزی . مقابل تهی و...
-
لاله
لغتنامه دهخدا
لاله .[ ل َ / ل ِ ] (اِ) معمولا گلهای پیازداری را گویند که نام علمی آنها تولیپا و از خانواده ٔ لیلیاسه و آن از دسته ٔ سوسن ها و از تیره ٔ سوسنی هاست و کاسه و جام آن تشکیل جامی قشنگ و کامل میدهد. (گیاه شناسی گل گلاب ص 281). انواع لاله های وحشی در ایرا...