کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چاه و ریسمان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
چاه پهن
لغتنامه دهخدا
چاه پهن .[ پ َ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: قریه ای است از قرای دشتی فارس . (از مرآت البلدان ج 4 ص 132).
-
چاه تر
لغتنامه دهخدا
چاه تر. [ ت َ ] (اِخ ) از متعلقات لارستان است . (از مرآت البلدان ج 4 ص 132).
-
چاه تل
لغتنامه دهخدا
چاه تل . [ ت َ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «قریه ای است از قرای تنگستان از بلوکات فارس ». (از مرآت البلدان ج 4 ص 132).
-
چاه تلخ
لغتنامه دهخدا
چاه تلخ . [ ت َ ] (اِخ ) جزء تنگستان است . (از مرآت البلدان ج 4 ص 132) قریه ای است نیم فرسنگی جنوبی تنگستان . (از فارسنامه ناصری ).
-
چاه تلخ
لغتنامه دهخدا
چاه تلخ . [ ت َ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «قریه ای است از توابع کوهکیلویه ٔ فارس ». (از مرآت البلدان ج 4 ص 132).
-
چاه دلو
لغتنامه دهخدا
چاه دلو. [ دَل ْوْ ] (اِ مرکب ) کنایه از دنیا باشد. (برهان ). دنیا. (ناظم الاطباء). || کنایه از برج دلو هم هست که یکی از دوازده برج فلکی است . (برهان ). برج دلو که برج یازدهم از بروج دوازده گانه بود. (ناظم الاطباء).
-
چاه زبر
لغتنامه دهخدا
چاه زبر. [ زَ ب َ ] (اِخ ) از دهات جلگه ٔ هرون آباد دومنزلی کرمانشهان است . (از مرآت البلدان ج 4 ص 133).
-
چاه زرد
لغتنامه دهخدا
چاه زرد. [ زَ ] (اِخ ) از دهات جلگه ٔ هرون آباد است . (از مرآت البلدان ج 4 ص 133).
-
چاه زمزم
لغتنامه دهخدا
چاه زمزم . [ هَِ زَ زَ ] (اِخ ) چاه معروفی است در شهر مکه . بئر زمزم . رَواء. (منتهی الارب ). رجوع به زمزم شود.
-
چاه سرخی
لغتنامه دهخدا
چاه سرخی . [ س ُ ] (اِخ ) از متعلقات تون یا طبس است . (از مرآت البلدان ج 4 ص 133).
-
چاه سفید
لغتنامه دهخدا
چاه سفید. [ س ِ ] (اِخ ) ده مخروبه ای است از بخش حومه ٔ شهرستان نائین . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
-
چاه سیماب
لغتنامه دهخدا
چاه سیماب . [ هَِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از چاهی که از آنجا سیماب (جیوه ، زیبق ) برمی آید. (از آنندراج ) : شهسواری از بر ما گشت عنان گردان که شدچاه سیماب ، آستین از اشک بی آرام ما.فطرت (از آنندراج ).
-
چاه شقوق
لغتنامه دهخدا
چاه شقوق . [هَِ ش َ ] (اِخ ) چاهی در راه مکه . (آنندراج ). محلی در راه مکه . نام چاهی از چاههای راه مکه : بر سر چاه شقوق از تشنگان صف صف چنانک پیش یوسف گرسنه چشمان کنعان دیده اند.خاقانی .
-
چاه عزیزخان
لغتنامه دهخدا
چاه عزیزخان . [ ع َ ] (اِخ ) یکی از منازل عرض راه فراه است در خاک سیستان ، بسمت برج عالمدار که آن را شیرده هم مینامند در طرف شرقی دریاچه ٔ سیستان واقع است . (از مرآت البلدان ج 4 ص 133).
-
چاه کنعان
لغتنامه دهخدا
چاه کنعان . [ هَِ ک َ ] (اِخ ) چاهی در کنعان که یوسف فرزند یعقوب را برادرانش در آن چاه افکندند : تو با این مردم کوته نظر در چاه کنعانی به مصر آ تا پدید آیند یوسف را خریداران . سعدی .ز مصرش بوی پیراهن شنیدی چرا در چاه کنعانش ندیدی .سعدی .