کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چانه بند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چانه بند
لغتنامه دهخدا
چانه بند. [ ن َ / ن ِ ب َ ] (نف مرکب ) باشماق . زنخ بند. یاشماق . خمار. چیزی از اقسام پارچه ٔ نخی ، پشمی یا ابریشمی که بعض مردان یا زنان چانه را بدان وسیله بندند. چیزی شبیه به یاشماق زنان را. چیزی که غالباً زنان ترک یا بعض زنان ایلاتی بچانه بندند : و...
-
واژههای مشابه
-
mental region, regio mentalis, chin region
ناحیۀ چانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] ناحیهای که چانه را در بر میگیرد
-
چانه انداختن
واژگان مترادف و متضاد
مردن، فوت کردن، جان دادن
-
چانه زدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. تخفیفگرفتن ۲. پرگویی کردن، پرچانگی کردن، چانهجنبانی کردن
-
ورآمدن چانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] ← ورآمدن اولیه
-
هرزه چانه
لغتنامه دهخدا
هرزه چانه . [ هََ زَ / زِ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) پرحرف . یاوه گو. بیهوده گو. (ناظم الاطباء).
-
هم چانه
لغتنامه دهخدا
هم چانه . [ هََ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) دو کس که با یکدیگر سخن گویند: پرگو همیشه پی هم چانه میگردد. (یادداشت مؤلف ).
-
chin-up
چانهبالا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] حرکتی که در آن ورزشکار یا چمورز سر خود را تا بالای میلثابت بالا میکشد بهنحویکه چانۀ او بالای میل قرار گیرد
-
pull-up 1
چانهتراز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] حرکتی که در آن ورزشکار یا چمورز سر خود را تا بالای میلثابت بالا میکشد بهنحویکه چانۀ او با میلثابت همتراز شود
-
bargaining
چانهزنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] یکی از انواع رایج انکار که در آن فرد میکوشد تا با تغییر در رفتارهای اعتیادی یا مقدار مصرف الکل و مواد با به تعویق انداختن زمان ترک، همچنان به اعتیاد خود ادامه بدهد
-
چانهکن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] ← دستگاه چانهکن
-
final moulder
چانهگیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] دستگاهی که خمیر را به قطعات کوچک گرد تقسیم میکند متـ . دستگاه چانهگیر
-
chin bubble
حباب چانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] حبابی شیشهای که در زیر پای خلبان و در چانۀ هواگَرد، معمولاً بالگَرد، قرار دارد
-
chin window
دریچۀ چانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] دریچهای که در چانۀ هواگَرد قرار دارد