کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چامین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
چامین
/čāmin/
معنی
۱. ادرار؛ بول؛ شاش؛ پیشاب.
۲. غایط.
۳. پلیدی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. ادرار، بول، شاش
۲. غایط
۳. سرگین
دیکشنری
piss, urine
-
جستوجوی دقیق
-
چامین
واژگان مترادف و متضاد
۱. ادرار، بول، شاش ۲. غایط ۳. سرگین
-
چامین
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) شاش ، بول .
-
چامین
لغتنامه دهخدا
چامین . (اِ) چامیر. چامیز.شاش . (برهان ). بول . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ). کمیز. (ناظم الاطباء). ادرار. پیش آب . و رجوع به شاش شود. || غایط.(برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ). و رجوع به غای...
-
چامین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چمین، چامیز› [قدیمی] čāmin ۱. ادرار؛ بول؛ شاش؛ پیشاب.۲. غایط.۳. پلیدی.
-
واژههای مشابه
-
چامین کردن
لغتنامه دهخدا
چامین کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شاش کردن . بول کردن . ادرار کردن . || غایط کردن .
-
جستوجو در متن
-
چامز
لغتنامه دهخدا
چامز. [ م ِ ] (اِ) چامین . (ناظم الاطباء). بول . غایط. و رجوع به چامین شود.
-
چمیز
لغتنامه دهخدا
چمیز.[ چ َ ] (اِ) کمیز و بول و چامیز. چامین و چمین . رجوع به چامیز و چامین و چمین شود. || غایط. (ناظم الاطباء). رجوع به چامیز و چامین و چمین شود.
-
چمین
فرهنگ فارسی معین
(چَ) (اِ.) نک چامین .
-
چامیر
لغتنامه دهخدا
چامیر. (اِ) چامیز. چامین . بول و کمیز. || غایط. (ناظم الاطباء). و رجوع به چامین و چامیز شود.
-
چامیز
لغتنامه دهخدا
چامیز. (اِ) چامیر. چامین . بول و کمیز. || غایط. (ناظم الاطباء). و رجوع به چامین و چامیر شود.
-
چمین
لغتنامه دهخدا
چمین . [ چ َ ] (اِ) مخفف چامین است که شاش و بول را گویند. (برهان ). بمعنی بول و آنرا چامین نیز گویند. (از جهانگیری ). کمیز. بول . چامیز. (ناظم الاطباء). مطلق بول و شاش آدمی یا حیوان : چاره نبود هم جهان را از چمین لیک نبود آن چمین ماء معین . مولوی (از...
-
شاش
لغتنامه دهخدا
شاش . (اِ) معروف است و به عربی بول گویند. (برهان قاطع). اسم فارسی بول است که کمیز نیز نامند.(فهرست مخزن الادویه ). بول و کمیز. شاشیدن مصدر آن . (آنندراج ). پیشاب . (غیاث اللغات ). آبی که بتوسط کلیه از خون جدا و در مثانه جمع و خارج گردد. (حاشیه ٔ برها...
-
چامیدن
لغتنامه دهخدا
چامیدن . [ دَ ] (مص ) شاشیدن . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بول کردن . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کمیز انداختن . (ناظم الاطباء). ادرار کردن . و رجوع به چامین شود. || دمیدن . || وزیدن . (ناظم الاطباء). || رفتار بناز. چمیدن مخفف چامیدن ...