کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چامیز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
چامیز
/čāmiz/
معنی
= گمیز
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
چامیز
لغتنامه دهخدا
چامیز. (اِ) چامیر. چامین . بول و کمیز. || غایط. (ناظم الاطباء). و رجوع به چامین و چامیر شود.
-
چامیز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چمیز› [قدیمی] čāmiz = گمیز
-
جستوجو در متن
-
چمیز
لغتنامه دهخدا
چمیز.[ چ َ ] (اِ) کمیز و بول و چامیز. چامین و چمین . رجوع به چامیز و چامین و چمین شود. || غایط. (ناظم الاطباء). رجوع به چامیز و چامین و چمین شود.
-
چامیر
لغتنامه دهخدا
چامیر. (اِ) چامیز. چامین . بول و کمیز. || غایط. (ناظم الاطباء). و رجوع به چامین و چامیز شود.
-
چمین
لغتنامه دهخدا
چمین . [ چ َ ] (اِ) مخفف چامین است که شاش و بول را گویند. (برهان ). بمعنی بول و آنرا چامین نیز گویند. (از جهانگیری ). کمیز. بول . چامیز. (ناظم الاطباء). مطلق بول و شاش آدمی یا حیوان : چاره نبود هم جهان را از چمین لیک نبود آن چمین ماء معین . مولوی (از...