کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چال گودون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چال گودون
لغتنامه دهخدا
چال گودون . [ گ ُ دُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان طیبی گرمسیری بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان که در 3 هزارگزی جنوب باختر لنده (مرکز دهستان ) و 69 هزارگزی شمال راه شوسه بهبهان به آغاجاری واقع شده . کوهستانی و گرمسیر و مالاریائی است . 400 تن سکنه لر و فارس ...
-
واژههای مشابه
-
چال حصار/چال میدون ...
لهجه و گویش تهرانی
گودالهای برداشت خاک برای ساخت حصار شاه طهماسب .
-
گله چال
لغتنامه دهخدا
گله چال . [ گ ُ ل َ / ل ِ ] (اِخ ) دهی است از دیه های استرآبادرستاق مازندران . (از ترجمه ٔ سفرنامه مازندران و استرآباد رابینو ص 171).
-
گندم چال
لغتنامه دهخدا
گندم چال . [گ َ دُ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان قاقازان بخش ضیأآباد شهرستان قزوین که در 78 هزارگزی شمال ضیأآباد و 15 هزارگزی راه شوسه واقع است . هوای آن معتدل و سکنه اش 100 تن است . آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات دیمی و لبنیات و شغل اهالی...
-
چال افتادن
واژگان مترادف و متضاد
گود شدن، فرو رفتن (گونه)
-
چال کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. دفن کردن، مدفون کردن ≠ نبش کردن ۲. زیر خاک پنهان کردن ۳. کندن، حفر کردن ≠ پر کردن ۴. گود کردن، گودال کندن ۵. لانه ساختن
-
sinkhole
کارستچال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] گودالهایی قیفیشکل در پهنههای کارْستی
-
golf
گویچال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] ورزشی که در آن تلاش میکنند گوی مخصوصی را با چوبدستی عصاشکل با کمترین ضربات به داخل چالههایی که در مسیر بازی تعبیه شده است هدایت کنن متـ . گلف
-
نفت چال
لغتنامه دهخدا
نفت چال . [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان لفور بخش مرکزی شهرستان شاهی ، در 12 هزارگزی مغرب شیرگاه ، در منطقه ای کوهستانی و جنگلی و معتدل هوای مرطوب واقع است و 900 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه ٔ ارز تأمین می شود. محصولش برنج و لبنیات و شغل اهالی زرا...
-
نمک چال
لغتنامه دهخدا
نمک چال .[ ن َ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ززوماهرو از بخش الیگودرز شهرستان بروجرد که 350 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و قنات ، محصولش غلات و لبنیات ، شغل اهالی زراعت و گله داری است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
سگران چال
لغتنامه دهخدا
سگران چال . [ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان وسط بخش طالقان شهرستان تهران ، دارای 269 تن سکنه است . آب آن از چشمه سار و رود محلی و محصول آن غلات ، یونجه ، میوه جات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
ولیک چال
لغتنامه دهخدا
ولیک چال . [ وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بنافت بخش دودانگه ٔ شهرستان ساری . سکنه ٔ آن 210 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
هلی چال
لغتنامه دهخدا
هلی چال . [ هََ ] (اِخ ) دهی است ازبخش مرکزی شهرستان آمل که 225 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله ، لبنیات ، عسل و کاردستی زنان شال بافی است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).
-
fire pit
آتشچال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] حفره یا گودالی باستانی که در آن آتش روشن میکردند