کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چالۀ چرخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
examination-pit
چالۀ بازدید
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] چالهای برای بازبینی و تعمیر قسمتهای زیرین لوکوموتیو
-
crater
چالۀ جوش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جوشکاری و آزمایشهای غیرمخرب] فرورفتگی مهرۀ جوش انتهایی براثر دور کردن سریع الکترود از سطح کار در جوشکاری قوسی
-
knee pit
چالۀ زانو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] ← حفرۀ پس زانو
-
black hole
سیاهچاله
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] ناحیهای فضاـ زمانی که هیچ انرژی و مادهای را از آن گریزی نیست
-
چاله میدانی
فرهنگ فارسی معین
( ~. مِ) (ص نسب .) 1 - منسوب به چاله میدان محله ای در جنوب تهران . 2 - (عا.) تربیت نشده ، لات . 3 - خالی از ادب ، لات منشانه .
-
چاله ٔ علیمرادخان
لغتنامه دهخدا
چاله ٔ علیمرادخان . [ ل َ ی ِ ع َ م ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بشیوه بخش سرپل ذهاب شهرستان قصرشیرین که در 7 هزار و پانصد گزی خاور سرپل ذهاب و یک هزارگزی شمال شوسه قصرشیرین به کرمانشاه واقع شده . دشتی گرمسیر و مالاریائی است که 130 تن سکنه دارد. آبش ...
-
چاله باغ
لغتنامه دهخدا
چاله باغ . [ ل َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش حومه ٔ شهرستان ساوه که دارای 10 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).
-
چاله باقر
لغتنامه دهخدا
چاله باقر. [ ل َ ق ِ ] (اِخ ) صاحب مرآت البلدان می نویسد: «از مزارع قریه ٔ بزرگ کاشان است که تیول منشی الممالک میباشد». (از مرآت البلدان ج 4 ص 85).
-
چاله بهاره
لغتنامه دهخدا
چاله بهاره . [ ل َ ب َ رَ ](اِخ ) ده مخروبه ای است از دهستان موگونی بخش آخوره ٔشهرستان فریدن . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).
-
چاله چوله
لغتنامه دهخدا
چاله چوله . [ ل َ / ل ِ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) جوی و جر. گودال پودال . جائی که گودالها و فرورفتگی های بسیار دارد. زمین ناهموار و پرنشیب و فراز.
-
چاله خلیل
لغتنامه دهخدا
چاله خلیل . [ ل َ خ َ ] (اِخ ) ده مخروبه ای است از دهستان موگونی بخش آخوره شهرستان فریدن . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).
-
چاله خور
لغتنامه دهخدا
چاله خور. [ ل َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان خنج بخش مرکزی شهرستان لار که در 146 هزارگزی شمال باختر لار در دماغه ٔ کوه فلات دنک واقع شده و 17 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).
-
چاله خوس
لغتنامه دهخدا
چاله خوس . [ ل َ / ل ِ ] (نف مرکب ) در لهجه طبری ، کسی را گویند که در چاله خسبد. چاله خسب . || (اِ) طرقه . ترقه . پرنده ای معروف . مرغی سیاهرنگ .
-
چاله دشت
لغتنامه دهخدا
چاله دشت . [ ل َ دَ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان مرکزی بخش لنگرود شهرستان لاهیجان که در 7 هزارگزی جنوب لنگرود واقع شده ، کوهستانی ، معتدل مرطوب و مالاریائی است . 109تن سکنه دارد. آبش از رودخانه ٔ لیل و محصولش لبنیات و عسل است . شغل اهالی زراعت گله دار...
-
چاله زمین
لغتنامه دهخدا
چاله زمین . [ ل َزَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان علی آباد بخش مرکزی شهرستان شاهی که در 2 هزارگزی خاور شهر شاهی واقع شده .آبش از رودخانه سیاهرود و از چاه و محصولش برنج و غلات است . شغل اهالی زراعت و کارگری در کارخانه ها و راهش مالرو میباشد. (از فرهنگ جغ...