کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چاله باغ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
چاله هرز
لغتنامه دهخدا
چاله هرز. [ ل َ هََ ] (اِخ ) دهی است جزء بخش شمیران شهرستان تهران که در 4 هزارگزی جنوب تجریش کنار راه شوسه تهران به تجریش واقع شده . دامنه و سردسیراست و 80 تن سکنه دارد. آبش از قنات و از رودخانه دربند و محصولش غلات بنشن و صیفی است . شغل اهالی زراعت و...
-
چاله حوض
لغتنامه دهخدا
چاله حوض . [ ل َ / ل ِ ح َ / حُو ] (اِمرکب ) چال حوض . حوض های بزرگ با آب سرد در حمام برای شناوری . خزانه ای از آب سرد در حمام مخصوص چاله حوض بازها. حوض بزرگی در حمام های خزینه ای پر از آب سرد که شناگران و چاله حوض بازان در آنجا شنا کنند. دریاچه . و ...
-
چاله حوض
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] čāleho[w]z حوض بزرگی با آب سرد در حمامهای عمومی.
-
چاله سیلابی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی. فارسی] ‹چالسیلابی› čāleseylābi ۱. گودالی که بر اثر عبور سیل ایجاد شود.۲. (صفت نسبی، منسوب به چالهسیلاب، محلهای در جنوب تهران قدیم) [عامیانه، مجاز] ناپسند؛ زشت: فحشهای چالهسیلابی.۴. (اسم، صفت) [عامیانه، مجاز] زن بدکاره.
-
چاله میدانی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به چالهمیدان، محلهای در تهران قدیم) [فارسی. عربی. فارسی] [عامیانه، مجاز] čālemeydāni ۱. ویژگی شخص بیتربیت و بیفرهنگ؛ لات.۲. زشت؛ ناپسند: فحشهای چالهمیدانی.
-
چاله اب
دیکشنری فارسی به عربی
برکة
-
چالَه پُکُلى
لهجه و گویش بختیاری
čâla pokoli چاله بلندى.
-
چالَه کُرسى
لهجه و گویش بختیاری
âla korsi چاله کرسى، گودى ویژه آتش کرسى درکف اتاق.
-
چاله حوضی
لهجه و گویش تهرانی
نوعی شنای ناشیانه
-
چاله خرکُشی
لهجه و گویش تهرانی
جای ناجور،گودالی که خر های پیر را در آن میکشتند
-
چاله کرسی
لهجه و گویش تهرانی
چاله حفاری شده در وسط اتاق جهت قرار کرسی بر روی آن
-
چاله مستراح
لهجه و گویش تهرانی
گودال مستراح
-
چاله میدان
لهجه و گویش تهرانی
محله ای در جنوب تهران بوده با سکنه نا مناسب
-
چاله میدانی
لهجه و گویش تهرانی
بی ادب ،بد دهن
-
گیل چاله سر
لغتنامه دهخدا
گیل چاله سر. [ ل َ س َ ] (اِخ ) دهی است از دههای فرح آباد گیلان .(سفرنامه ٔ رابینو ص 120 انگلیسی و 161 بخش فارسی ).