کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چاله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
چاله
/čāle/
معنی
گودال کوچک و کمعمق.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. چال، حفره، گود، گودال، مغاک
۲. چاهک، چاه کوچک
۳. مشکلمالی، کمبود
دیکشنری
crater, depression, hole, pit, trench, well
-
جستوجوی دقیق
-
چاله
واژگان مترادف و متضاد
۱. چال، حفره، گود، گودال، مغاک ۲. چاهک، چاه کوچک ۳. مشکلمالی، کمبود
-
pit 1
چاله
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] در صنعت آب و فاضلاب، گودی کوچکی که عمل معینی در آن انجام میشود
-
چاله
فرهنگ فارسی معین
(لِ) (اِ.) گودال ، گو، گودال معمولا کم عمق .
-
چاله
لغتنامه دهخدا
چاله . [ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سرمشک بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت که در 45 هزارگزی شمال باختر ساردوئیه و 14 هزارگزی شمال راه مالرو بافت به جیرفت واقع شده ، کوهستانی و سردسیر است و 60 تن سکنه دارد. آبش از قنات و محصولش غلات و حبوبات و تریاک میب...
-
چاله
لغتنامه دهخدا
چاله . [ ل َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان کوهپایه بخش آبیک شهرستان قزوین که در 48 هزارگزی شمال باختر آبیک و 24 هزارگزی حصار خروان واقع شده و 150 تن سکنه دارد. هوایش معتدل و آبش ازچشمه سار و محصولش غلات و بنشن و گردو و آلوچه میباشد. شغل اهالی زراعت و ک...
-
چاله
لغتنامه دهخدا
چاله . [ ل َ ] (اِخ )صاحب مرآت البلدان می نویسد: «از مزارع قدیم النسق کاشان است که گرمسیری است و محصولش تنباکو و خربوزه وجوزق و غلات میباشد». (از مرآت البلدان ج 4 ص 84).
-
چاله
لغتنامه دهخدا
چاله . [ ل َ / ل ِ ] (اِ) چال . چالو. بمعنی چالو باشد که گودال است . (برهان )(آنندراج ). چال کوچک . فرورفتگی و گودی . (ناظم الاطباء). چاه کوچک . چاهک . حفره . مغاک . کریش . کریشک . گو.- امثال :در اصطلاح عامه گویند: از چاله درآمد و بچاه افتاد ؛ در مو...
-
چاله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چالو› čāle گودال کوچک و کمعمق.
-
چاله
دیکشنری فارسی به عربی
حفرة
-
چاله
واژهنامه آزاد
(لری؛ باغملک.خوزستان) قبیله، قوم.
-
واژههای مشابه
-
چاله چاله
لغتنامه دهخدا
چاله چاله . [ ل َ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه که در 2 هزارگزی شمال کرمانشاه و یک هزارگزی باختر شوسه ٔ کرمانشاه بطاق بستان واقع شده . دشتی سردسیر است و 245تن سکنه دارد. آبش از چاه و از فاضل آب شوران و محصولش غلات و...
-
چاله چاله
لغتنامه دهخدا
چاله چاله .[ ل َ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کولیوند بخش سلسله ٔ شهرستان خرم آباد که در 37 هزارگزی باختر الشتر و2 هزارگزی باختر راه شوسه ٔ خرم آباد به کرمانشاه واقع شده . تپه ماهور و سردسیر و مالاریائی است و 150 تن سکنه دارد. آبش از چشمه ها و محصو...
-
کوره چاله
لغتنامه دهخدا
کوره چاله . [ رَ / رِ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) خانه ای بد و گود. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
wormhole
کِرمچاله
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] لولهای فرضی در خمینۀ فضا ـ زمان که ناحیههای بسیار دور عالم را به هم نزدیک میکند