کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چالش کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چالش کردن
لغتنامه دهخدا
چالش کردن . [ ل ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) جدال کردن . نبرد کردن . هم آورد جنگ طلبیدن . برای پیروزی در جنگ یا امری دیگر تلاش و کوشش کردن : بیا تا در این شیوه چالش کنیم سر خصم را سنگ بالش کنیم . سعدی .|| کشتی گرفتن . مصارعت کردن . کوشیدن برای غلبه کردن بر ...
-
واژههای مشابه
-
چالش محله
لغتنامه دهخدا
چالش محله . [ ل ِ م َ ح َل ْ ل َ ] (اِخ ) موضعی است از «یخ کش » در «اشرف ». (سفرنامه ٔ مازندران تألیف لوی رابینو ص 125).
-
چالش کنان
لغتنامه دهخدا
چالش کنان . [ ل ِ ک ُ ](نف مرکب ، ق مرکب ) رزم کنان . نبردکنان ، هماوردجویان .در جنگ مبارزخواهان و رجزخوانی کنان در میدان نبرد جولان کنان و بداشتن زور و نیرو تظاهرکنان : عنان بر شه افکند چالش کنان به صد خاریش بخت نالش کنان . نظامی .درآمد به ناورد چال...
-
چالش فکری
واژهنامه آزاد
جنب و جوش فکری - تحرک فکری
-
challenge-response authentication
اصالتسنجی چالشپاسخی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رمزشناسی، مهندسی مخابرات] نوعی قرارداد احراز اصالت که در آن، در طی فرایند پرسشوپاسخ، هویت یک هستار احراز میشود
-
challenge and reply system
سامانۀ چالش ـ پاسخ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] سامانهای برای اصالتسنجی ارتباط دو سامانه و امکان دسترسی آنها به یکدیگر که در آن پایانۀ برخوانده با رشتهکد ویژهای، شبیه کدِ بهکاررفته در درخواست پایانۀ برخوان، خود را معرفی میکند
-
challenge-response identification
شناسایی چالشپاسخی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رمزشناسی] نوعی قرارداد شناسایی که در آن در طی فرایند پرسشوپاسخ یک هستار شناسایی میشود
-
جستوجو در متن
-
challenge
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چالش، گردنکشی، طلب حق، دعوت بجنگ، رقابت کردن، بمبارزه طلبیدن، سرپیچی کردن
-
squabbles
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چالش ها، داد و بیداد، ستیزه، بحث، نزا مختصر، جرو و بحث کردن، ستیزه کردن
-
challenges
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چالش ها، گردنکشی، طلب حق، دعوت بجنگ، رقابت کردن، بمبارزه طلبیدن، سرپیچی کردن
-
clamors
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چالش ها، سر و صدا، بانگ، خروش، فریاد، غوغا، طنین، مصرانه تقاضا کردن، غریو کشیدن
-
anticonformity
پادهمنوایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] امتناع عمدی و خودآگاهانه از پیروی کردن از ملاکهای پذیرفتهشدۀ اجتماعی غالباً همراه با بیان افکار یا باورها یا داوریهایی که آن ملاکها را به چالش میکشند
-
مالش کنان
لغتنامه دهخدا
مالش کنان . [ ل ِ ک ُ ] (ق مرکب )در حال مالش کردن . در حال گوشمال دادن : عنان بر شه افکند چالش کنان به صد خواریش بخت مالش کنان . نظامی .و رجوع به «مالش کردن » ذیل ترکیبهای مالش شود.