کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چاقکننده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
نشف کننده
لغتنامه دهخدا
نشف کننده . [ ن َ ک ُ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف مرکب ) بخود کشنده . جذب کننده : بعضی قابض است که جگر را قوت دهد و بعضی پزاننده است و بعضی صدید را و ماده ٔ بد را نشف کننده است و پاک کننده . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
-
تحریک کننده
فرهنگ واژههای سره
برانگیزاننده
-
تهیه کننده
فرهنگ واژههای سره
آماینده، پشت یبان
-
تبلیغ کننده
فرهنگ واژههای سره
آوازه گر
-
شرکت کننده
فرهنگ واژههای سره
هنباز
-
قصد کننده
فرهنگ واژههای سره
یازنده
-
مصرف کننده
فرهنگ واژههای سره
گسارنده، کاربر
-
ستم کننده
لغتنامه دهخدا
ستم کننده . [ س ِ ت َ ک ُ ن َن ْ دَ /دِ ] (نف مرکب ) ظالم . جابر. ظلم کننده : رعیت از تو امان یافته ز دست ستم از آن سبب که نه ای بر ستم کننده امین . سوزنی .داد ستمدیدگان بدهد تا ستم کنندگان چیره نگردند. (مجالس سعدی ).
-
زیادت کننده
لغتنامه دهخدا
زیادت کننده . [ دَک ُ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف مرکب ) افزاینده : ز طبع پاک زیادت کننده ٔ خردی به کف رادت ازبن کننده ٔ آزی .سوزنی .
-
عوض کننده
لغتنامه دهخدا
عوض کننده . [ ع ِ وَ ک ُ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف مرکب ) آنکه کسی یا چیزی را تعویض کند.(فرهنگ فارسی معین ). رجوع به عوض و عوض کردن شود.- عوض کننده ٔ قراول ؛ (اصطلاح نظامی ) پاس بخش . (از فرهنگ فارسی معین ). آنکه نگهبان را ازنگهبانی برگیرد و دیگری بجای ا...
-
فراموش کننده
لغتنامه دهخدا
فراموش کننده . [ ف َ ک ُ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف مرکب ) ناسی . نسی . (منتهی الارب ). فراموشکار. (یادداشت به خط مؤلف ). رجوع به فراموشکار شود.
-
غیبت کننده
لغتنامه دهخدا
غیبت کننده . [ غ َ / غ ِ ب َ ک ُ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف مرکب )آنکه غیبت کند. آنکه غایب شود. غایب . رجوع به غَیبَت ، غَیبَة و غیبَة شود. || آنکه بدگویی و غیبت کند. بدگویی کننده از کسی در غیاب او. وَقّاع . وَقّاعة. (منتهی الارب ). رجوع به غَیبَت و غیبة ش...
-
هست کننده
لغتنامه دهخدا
هست کننده . [ هََ ک ُ ن َن ْ دَ/ دِ ] (نف مرکب ) آفریننده و به وجودآورنده : و مر آن هست کننده ٔ وحدت را و پدیدآرنده ٔ واحد را بدو مبدع گفتند... (جامع الحکمتین ناصرخسرو ص 147).
-
ویران کننده
لغتنامه دهخدا
ویران کننده . [ ک ُ ن َن ْ دَ /دِ ] (نف مرکب ) منهدم کننده . خراب کننده : در عالم دوم که بود کارگاهشان ویران کنندگان بنا و بناگرند.ناصرخسرو.
-
charterer
اجارهکننده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی، حملونقل ریلی] شخصی حقیقی یا حقوقی که وسیلۀ نقلیه را اجاره میکند