کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چاقکننده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
چاق شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. فربه شدن، گوشتالو شدن ≠ لاغر شدن ۲. پروار شدن، پرواری شدن ≠ لاغر شدن ۳. بهبود یافتن، بهشدن، معالجه شدن
-
چاق کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. فربه کردن، پروار کردن، ۲. بهبودی بخشیدن، معالجه کردن
-
چاق کردن
فرهنگ فارسی معین
(کَ دَ) (مص م .) (عا.) 1 - سرِ حال آوردن . 2 - آماده کردن قلیان ، چپق یا وافور برای استعمال .
-
چاق شدن
لغتنامه دهخدا
چاق شدن . [ ش ُدَ ] (مص مرکب ) فربه گشتن . فربی شدن . تنومند شدن .- امثال : سگ که چاق شد قورمه اش نمیکنند ، یا سگ که چاق شد گوشتش را نباید خورد، مثلی عامیانه است در مورد سفله ای که خداوند هستی شود و نااهلی یا نالایقی که بمقام و منزلتی رسد. || شفا یا...
-
چاق کردن
لغتنامه دهخدا
چاق کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) فربه کردن . فربی کردن . تسمین . || سالم کردن . تندرست کردن . معالجه کردن . درمان کردن . شفا دادن . خوب کردن . درست و تیار کردن . || قلیان و چپق و سیگار و غیره چاق کردن . قلیان تنباکو را آماده کردن . آب و تنباکو و آتش ...
-
تخلی چاق
لغتنامه دهخدا
تخلی چاق . [ ت ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان چهاراویماق در بخش قره آغاج شهرستان مراغه است که در بیست وهشت هزارگزی جنوب قره آغاج و پنجاه وپنج هزارگزی جنوب شوسه ٔ مراغه به میانه قرار دارد. کوهستانی و معتدل است و 54 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه ٔ آیدوغموش ...
-
تنگ چاق
لغتنامه دهخدا
تنگ چاق . [ت َ ] (اِخ ) دهی از بخش ایزه ٔ شهرستان اهواز است که 205 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
چاق شدن
دیکشنری فارسی به عربی
سمن , مجموعة
-
چاق کردن
دیکشنری فارسی به عربی
سمن
-
چاق وچله
دیکشنری فارسی به عربی
مجموعة
-
چاق کِردن
لهجه و گویش بختیاری
čâq kerdan 1. فربه کردن، پروار کردن؛ 2. آماده کردنقلیان و چپق؛ 3. تیز کردن لپک در گاوآهن؛4. زِبْر کردن مجدد سطح سنگ آسیاب؛5. معالجه کردن بیمار domâqet čâqa>:حالت خوب است؟ سالمى؟> .
-
دماغ چاق
لهجه و گویش تهرانی
سرحال/ دماغ بزرگ
-
چاق سلامتی
لهجه و گویش تهرانی
احوال پُرسی
-
چاق کردن
لهجه و گویش تهرانی
پروار کردن ،گیراندن قلیان و..،تیز کردن ابزار ،نفس گرفتن
-
چاق لَمبه
لهجه و گویش تهرانی
چاق پفکی