کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چاشنی چش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
چاشنی خوار
لغتنامه دهخدا
چاشنی خوار. [ خوا / خا ] (نف مرکب ) چاشت خوار. چاشته خوار. چشته خوار. مسته خوار. چاشنی خورنده . و رجوع بچاشت خوار و چاشته خور و چشته خور شود.
-
چاشنی خور
لغتنامه دهخدا
چاشنی خور. [ خوَرْ / خُرْ] (نف مرکب ) چاشنی خورنده . و رجوع بچاشنی خوار شود.
-
چاشنی گیر
لغتنامه دهخدا
چاشنی گیر. (اِخ ) حسام الدین بدر از امرای مصر که در عهد سلطنت ملک ناصر (از پادشاهان سلسله ٔ ممالیک مصر) میزیسته و مؤلف حبیب السیر در احوالات وی نوشته است که : «حسام الدین بدر چاشنی گیر با سیف الدین سالار که هر دو تن از امرای نامی مصر بودند بسال 707 ...
-
چاشنی گیری
لغتنامه دهخدا
چاشنی گیری . (حامص مرکب ) مزه چشی . طعم چشی . امتحان طعم مأکول یا مشروب . || مزه چشی طعام یا شراب برای پی بردن به مسموم بودن و نبودن آن : چاشنی گیریش بجان کردم وآنگهی بر تو جان فشان کردم . نظامی .|| اندازه گیری عیار زر و سیم .
-
چاشنی خور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) ‹چاشنیخوار› [قدیمی] čāšnixor کسی که یک بار مزۀ چیزی را چشیده و از آن لذت برده و بازهم در آروزی آن است؛ چاشتهخور؛ چشته خور.
-
چاشنی گیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [قدیمی] čāšnigir ۱. کسی که اندکی از غذایی را برای معلوم کردن طعم و مزۀ آن بچشد؛ چاشنیچش؛ مزهچش.۲. کسی که در سر سفرۀ پادشاه از هر غذایی اندکی برای امتحان طعم و چاشنی آن یا اطمینان از نداشتن زهر میخورده تا پس از آن پادشاه بخورد: ◻︎ ...
-
چاشنی غذا
دیکشنری فارسی به عربی
تابل , صلصة
-
چاشنی زدن
دیکشنری فارسی به عربی
موسم
-
چاشنی خور
لهجه و گویش تهرانی
چشته خور
-
چاشنی زدن به
دیکشنری فارسی به عربی
صلصة , نکهة
-
چاشنی و بنداز
فرهنگ گنجواژه
کلاهبرداری.
-
چاشنی گیر کردن
واژهنامه آزاد
با افزار و ادویه خوراکی را خوشمزه کردن .
-
نوعی چاشنی غذا وسالا د
دیکشنری فارسی به عربی
مايونيز
-
جستوجو در متن
-
مزه چش
لغتنامه دهخدا
مزه چش . [ م َ زَ / زِ چ َ / چ ِ ] (نف مرکب ) چاشنی گیر. که مزه ٔ غذا را چشد. چشنده ٔ طعم غذا : در جهان هر که شمس دین لقبندشاه ایشان توئی به حضرت کش ...سائلان چاشنی چش لقبندمزه پرسند هرکس از مزه چش .سوزنی .
-
لب چش
لغتنامه دهخدا
لب چش . [ ل َ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) چاشنی که برای دریافت مزه ٔ چیزی کنند. (غیاث ). نمک چشه : تا مست بوسه روز جزا افتمت بپاخواهم به لب چشی بنوازی شراب را. ظهوری .بلاست چشمک ساقی و لب چش ساغرحذر که آفت رندان پارسا اینجاست . ظهوری .- لب چش کردن ؛ از چ...