کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چاشنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
چاشنی
/čāšni/
معنی
۱. شیرینی.
۲. چیزی که فقط بهاندازۀ چشیدن باشد.
۳. مقدار کمی ترشی، از قبیل سرکه، آبغوره، یا رب انار که به خوراک بزنند.
۴. کلاهک فلزی که در آن مقدار کمی مادۀ قابل انفجار وجود دارد و در ته فشنگ قرار میدهند یا در سر پستانک تفنگهای سرپر برای آتش کردن تفنگ میگذارند.
۵. [قدیمی] مزه.
۶. [قدیمی] اندکی از خوراک که برای مزه کردن بچشند.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. طعم، مزه
۲. رب، سس
۳. ماده منفجره
۴. نمودار، نمونه
دیکشنری
flavor, flavoring, garnish, marinade, relish, seasoning, spice, zest
-
جستوجوی دقیق
-
چاشنی
واژگان مترادف و متضاد
۱. طعم، مزه ۲. رب، سس ۳. ماده منفجره ۴. نمودار، نمونه
-
condiment
چاشنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] ترکیباتی که معمولاً برای طعم دادن به غذا در هنگام مصرف به آن افزوده میشود
-
چاشنی
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) 1 - مقداری از غذا که برای مزه کردن ، بچشند. 2 - مقدار ترشی که به غذا می زنند. 3 - مادة قابل اشتعالی که به فشنگ یا هر مواد منفجره ای وصل کنند.
-
چاشنی
لغتنامه دهخدا
چاشنی . (اِ) اندکی از طعام و شراب را گویند که از برای تمییزکردن بچشند. (برهان ). اندک چیزی از شراب و طعام است . (آنندراج ) (غیاث ). اندکی از طعام و شراب که قبلاً چشند تا مسموم بودن یا نبودن آن دانسته شود. مقدار اندک از غذا که برای آزمودن طعم آن بچشند...
-
چاشنی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: čāsnīk] čāšni ۱. شیرینی.۲. چیزی که فقط بهاندازۀ چشیدن باشد.۳. مقدار کمی ترشی، از قبیل سرکه، آبغوره، یا رب انار که به خوراک بزنند.۴. کلاهک فلزی که در آن مقدار کمی مادۀ قابل انفجار وجود دارد و در ته فشنگ قرار میدهند یا در سر پستانک تفنگ...
-
چاشنی
دیکشنری فارسی به عربی
توابل , حشوة , صلصة , ضمادة , مذاق , نکهة
-
واژههای مشابه
-
چاشنى
لهجه و گویش بختیاری
čâšni چاشنى (مقدار کمى مواد منفجره درونکلاهک کوچک فلزى که بر اثر ضربهمنفجر مىشود).
-
cruet set, cruet
چاشنیدان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] مجموعهای از ظروف برای سرکه و روغنزیتون و نمک و فلفل و خردل و مانند آن که بر روی میز در چاشنیجا (cruet stand) میگذارند
-
seasoning
چاشنیزنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] عمل افزودن چاشنی یا چاشنی مخلوط به غذا
-
seasonings, seasoners
چاشنی مخلوط
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] مخلوطی از ادویهها و طعمدهندهها و دیگر افزودنیها که از آن برای بهبود طعم و عطر یا ظاهر غذا استفاده میشود
-
چاشنی گرفتن
فرهنگ فارسی معین
(گِ رِ تَ) (مص م .) 1 - مزه کردن ، چشیدن . 2 - مزه کردن غذا توسط کسی که مأمور این کار بود، پیش از غذا خوردن پادشاه .
-
چاشنی گیر
فرهنگ فارسی معین
(ص فا.) 1 - مزه چِش ، کسی که اندکی از غذا را برای معلوم کردن طعم و مزة آن می چشد. 2 - مدیر مطبخ ، حاکم آشپزخانه ، توشمال . 3 - قسمت کنندة طعام .
-
چاشنی بیضه
لغتنامه دهخدا
چاشنی بیضه . [ ی ِ ب َ ض َ / ض ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چاشنی بیضه ٔ مرغ . چاشنی تخم مرغ . قدر کم شکستن بیضه در بیضه بازی نوروز. (آنندراج ) : ز صوت مرغ گلستان کمی نخواهد داشت صدای چاشنی بیضه های نوروزی .ملاطغرا (از آنندراج ).
-
چاشنی دل
لغتنامه دهخدا
چاشنی دل . [ ی ِ دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از سخنان خوب و لطیف و دلگشا. (برهان ) (فرهنگ ناصری ) (آنندراج ) : روشنی عقل بجان داده ای چاشنی دل بزبان داده ای . نظامی .|| سخن . (شرفنامه ٔ منیری ). || زبان فصیح . (مجموعه مترادفات ص 192).