کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چاشته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چاشته
لغتنامه دهخدا
چاشته . [ ت َ / ت ِ ] (اِ) ظاهراً غذای چاشت . طعام چاشت . التغدیة؛ کسی را چاشته دادن . (مصادر زوزنی ).
-
چاشته
لهجه و گویش تهرانی
چاشت
-
واژههای مشابه
-
چاشته بند
لغتنامه دهخدا
چاشته بند. [ ت َ / ت ِ ب َ ] (اِ مرکب ) سفره ای که در آن چاشت خود را بصحرا برند. (فرهنگ نظام ). و رجوع به چاشته بندی شود.
-
چاشته بندی
لغتنامه دهخدا
چاشته بندی . [ ت َ /ت ِ ب َ ] (اِ مرکب ) سفره گونه ای که مسافر خوردنی در آن با خود حمل کند. سفره ای که مسافران یا شاگردان مکتب یا چوپانان و جز آنها نان خود در آن بسته با خود برند. سفره یا چیزی مانند آن که در آن نان و دیگر پخته ها نهند بهمراه بردن را....
-
چاشته خواب
لغتنامه دهخدا
چاشته خواب .[ ت َ / ت ِ خوا / خا ] (اِ مرکب ) چاشت خواب . خواب چاشت . || به تعبیر، خواب پس از طلوع آفتاب .
-
چاشته خور
لغتنامه دهخدا
چاشته خور. [ ت َ / ت ِ خوَرْ / خُرْ ] (نف مرکب ) چاشت خور. کسی که یک یا دوبار مزه چیزی را چشیده و همیشه چشیدن آن طعم را انتظار و آرزو دارد. آنکه از کسی بهره مند شده و همواره پیرامون آن شخص گردد و توقع بهره مند شدن از او را دارد. و رجوع به چاشت خور و ...
-
چاشته بندی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] čāštebandi سفرهای که در آن غذای چاشت را ببندند و با خود ببرند.
-
چاشته خور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] čāštexor = چاشتخوار
-
جستوجو در متن
-
چاشت خور
لغتنامه دهخدا
چاشت خور. [ خوَرْ / خُرْ ] (نف مرکب ) خورنده ٔ چاشت . || چاشته خور. کسی که یک بار مزه ٔ چیزی را چشیده باشد و سپس همیشه در آرزوی آن بود. (ناظم الاطبا). و رجوع به چاشته خور و چاشتی خور و چشته خور شود.
-
چاشنی خوار
لغتنامه دهخدا
چاشنی خوار. [ خوا / خا ] (نف مرکب ) چاشت خوار. چاشته خوار. چشته خوار. مسته خوار. چاشنی خورنده . و رجوع بچاشت خوار و چاشته خور و چشته خور شود.
-
تغدیة
لغتنامه دهخدا
تغدیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) کسی را چاشته دادن . (زوزنی ). چاشت دادن . (تاج المصادر بیهقی ). چاشت خورانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به تغدی شود.
-
چشته
لغتنامه دهخدا
چشته . [ چ َ / چ ِ ت َ / ت ِ ] (اِ) مخفف چاشته است که طعمه و طعام اندک باشد. (برهان ). مخفف چاشته است . (انجمن آرا). بمعنی طعام چاشت باشد و بعد از آن تخفیف نموده بمعنی مأخوذ استعمال کرده باشند. (آنندراج ). طعام اندک و طعمه و چاشت . (ناظم الاطباء). غ...
-
ناهار
لغتنامه دهخدا
ناهار. (ص ) (از: نا، پیشوند نفی و سلب + آهار) لفظاً یعنی بی خورش . بی آش . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). || شخصی که از بامداد باز چیزی نخورده باشد و معنی ترکیبی آن ناهار است یعنی ناخورده ، چه آهار به معنی خورش باشد. (برهان قاطع). که از دیرگاه چیز ...