کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چارپهلو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
چارپهلو
/čārpahlu/
معنی
۱. شکم بزرگ و پر.
۲. [مجاز] تنومند؛ فربه: ◻︎ زود در گل مینشیند کشتی سنگینرکاب / چارپهلو میکنی تن را ز آب و نان چرا (صائب: ۲۱).
۳. (ریاضی) چهارضلعی.
۴. (صفت) ویژگی چیزی که دارای چهار پهلو باشد.
〈 چارپهلو شدن: (مصدر لازم) [قدیمی، مجاز] چاق شدن.
〈 چارپهلو کردن: (مصدر متعدی) [قدیمی، مجاز] چاق کردن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
چارپهلو
لغتنامه دهخدا
چارپهلو. [ پ َ ] (اِ مرکب ) نوعی از زنجیر نفیس . (آنندراج ). || قسمی از زنجیر گرانبها. (ناظم الاطباء). || (ص مرکب ) هر چیز که دارای چهار دم و چهار لبه باشد. (ناظم الاطباء) : به میدان درآمد چو عفریت مست یکی حربه ٔ چارپهلو بدست . نظامی .|| کنایه از تنو...
-
چارپهلو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹چهارپهلو› [قدیمی] čārpahlu ۱. شکم بزرگ و پر.۲. [مجاز] تنومند؛ فربه: ◻︎ زود در گل مینشیند کشتی سنگینرکاب / چارپهلو میکنی تن را ز آب و نان چرا (صائب: ۲۱).۳. (ریاضی) چهارضلعی.۴. (صفت) ویژگی چیزی که دارای چهار پهلو باشد.〈 چارپهلو شدن: ...
-
واژههای مشابه
-
چارپهلو شدن
فرهنگ فارسی معین
(پَ. شُ دَ) (مص ل .) 1 - سیر شدن ، غذای بسیار خوردن . 2 - به پشت خوابیدن .
-
چارپهلو خفتن
لغتنامه دهخدا
چارپهلو خفتن . [ پ َ خ ُ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از خواب غفلت که هیچ خبر از خویشتن نباشد. (آنندراج ).
-
چارپهلو شدن
لغتنامه دهخدا
چارپهلو شدن . [ پ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از چیز بسیار خوردن و بر پشت خوابیدن است . (برهان ) (آنندراج ). بسیار خوردن . سخت سیر شدن . ارتباع . تضلع : آز را کز بدو خلقت جوع کلبی همدم است چارپهلو شد شکم از سفره ٔ یغمای تو. ابن یمین .به خوان نعمت تو ...
-
چارپهلو کردن
لغتنامه دهخدا
چارپهلو کردن . [ پ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه است از چاق و فربه کردن . شکم انباشتن : شکم ز خوان عطای تو چارپهلو کرداگر چه بود گرفتار جوع کلبی آز. ابن یمین .حرص را گر چه بود علت جوع کلبی چارپهلو کند از خوان نوال تو شکم . ابن یمین .زود در گل می نشیند ...
-
خواب چارپهلو
لغتنامه دهخدا
خواب چارپهلو. [ خوا / خا ب ِ پ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خواب چهارپهلو. کنایه از خواب دراز بافراغت . (آنندراج ) : از شبیخون خران سنگش به مینا می خوردباغ کز بادام خواب چارپهلو میزند. ؟ (از آنندراج ).شده خورشید فرش درگه اوکند چون خشت خواب چارپهلو. سل...
-
جستوجو در متن
-
چهارپهلو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ča(ā)hārpahlu =چارپهلو
-
خواب چهارپهلو
لغتنامه دهخدا
خواب چهارپهلو. [ خوا / خا ب ِ چ َ / چ ِ پ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خواب چارپهلو. رجوع به خواب چارپهلو شود.
-
چهارپهلو کردن
لغتنامه دهخدا
چهارپهلو کردن . [ چ َ / چ ِ پ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) چیزی را به صورت چهارپهلو درآوردن . || چاق و فربه کردن . رجوع به چارپهلو کردن شود.
-
چهارپهلو شدن
لغتنامه دهخدا
چهارپهلو شدن . [ چ َ / چ ِپ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بسیار خوردن و انباشتن شکم . || فربه و تنومند شدن : گربه را شکم از نعمت او چهارپهلو شد. (مرزبان نامه ). || به پشت خوابیدن . || کنایه از فربه و تنومند است . (یادداشت مؤلف ). رجوع به چارپهلو شود.
-
شکم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: aškomb, šakamb] ‹اشکم› šekam ۱. (زیستشناسی) قسمت میانی بدن جانوران که معده، رودهها، کبد و چند عضو دیگر در آن قرار دارد.۲. (زیستشناسی) [مجاز] معده.۳. (زیستشناسی) [مجاز] دستگاه گوارش.۴. (زیستشناسی) بخش عقبی بدن حشرات و بندپایان.۵. [م...
-
شکم
لغتنامه دهخدا
شکم . [ ش ِ ک َ ] (اِ) اِشکم . بطن و آن جزء از بدن که روده ها در آن واقع شده اند. (ناظم الاطباء). ترجمه ٔ بطن و گوی و تنور از تشبیهات اوست . (آنندراج ). قسمتی از تنه که بین قفسه ٔ سینه و لگن قرار دارد و شامل قسمت اعظم دستگاه گوارش و قسمتهایی از دستگا...