کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چارهگری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
چارهگری
/čāregari/
معنی
چارهسازی؛ تدبیر و تٲمل: ◻︎ بهجز مرگ هر مشکلی را که هست / به چارهگری چاره آمد به دست (نظامی۶: ۱۱۴۵).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
چارهگری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) čāregari چارهسازی؛ تدبیر و تٲمل: ◻︎ بهجز مرگ هر مشکلی را که هست / به چارهگری چاره آمد به دست (نظامی۶: ۱۱۴۵).
-
واژههای همآوا
-
چاره گری
لغتنامه دهخدا
چاره گری . [ رَ / رِ گ َ ] (حامص مرکب ) تدبیر. تأمل و تفکر. مصلحت اندیشی : چو دیدند شاهی چنان چاره سازبچاره گری در گشادند باز. نظامی .بگو هرچه داری که فرمان کنم بچاره گری با توپیمان کنم . نظامی . || معالجة. مداوا. درمان و علاج خواهی . درمان طلبی : ب...
-
جستوجو در متن
-
چاره اندیشیدن
واژگان مترادف و متضاد
چارهجویی کردن، چارهگری کردن، راهحلجستن، تدبیر کردن
-
چارهجویی
واژگان مترادف و متضاد
تدبیر، چارهاندیشی، چارهگری، وسیلهسازی، وسیلهیابی، تمهیدگری، صلاحاندیشی
-
کارسازی
واژگان مترادف و متضاد
۱. پرداخت، تادیه ۲. چارهجویی، چارهگری
-
چارهسازی
واژگان مترادف و متضاد
۱. چارهجویی، مصلحتسازی، مصلحتبینی، تدبیر، سببسازی، چارهگری ≠ چارهسوزی، سببسوزی ۲. علاجگری
-
زیرکی
واژگان مترادف و متضاد
بصارت، بصیرت، چارهگری، دها، شطارت، فراست، فطنت، کیاست، هشیاری، هشیاری، هوش، هوشمندی، هوشیاری ≠ پخمگی
-
حیلت
واژگان مترادف و متضاد
۱. تزویر، حیله، خدعه، دوال، فریب، مکر، نیرنگ ۲. چارهاندیشی، چاره، چارهگری ۳. تدبیر، ترفند، شگرد ۴. توانایی، قدرت