کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چارمیخ چارمیخ کشیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
چارمیخ،چارمیخ کشیدن
لهجه و گویش تهرانی
صلیب،صلیب وار بستن و شکنجه کردن.
-
جستوجو در متن
-
صُلابه ،به() کشیدن
لهجه و گویش تهرانی
بستن به چوب ضربدری روی زمین (شکنجه) ،چارمیخ،صلیب
-
چهارمیخ کردن
لغتنامه دهخدا
چهارمیخ کردن . [ چ َ / چ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) استوار کردن و بستن با چهارمیخ . چهارمیخه کردن . || به چهارمیخ کشیدن . بند کردن : ببر طناب هوس پیش از آنکه ایامت چهار میخ کند زیر خیمه ٔ خضرا. خاقانی .|| لواطه کردن . (فرهنگ خطی ). رجوع به چارمیخ کردن شود...
-
چهارمیخ
لغتنامه دهخدا
چهارمیخ . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) چهار عدد میخ که روی زمین یا روی دیوار به شکل مربع یا مربعمستطیل بکوبند و چهارگوشه ٔ چیزی را بدان ببندند. (فرهنگ فارسی معین ). عراصیف ؛ چهارمیخ چوب پالان . || نوعی شکنجه ، بدان سان که دو دست و پای کسی را از چهار جانب...
-
خون خوردن
لغتنامه دهخدا
خون خوردن . [ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) خوردن خون . کنایه از کشتن ، کنایه از قتل : خاطر عام برده ای خون خواص خورده ای ما همه صید کرده ای خود ز کمند جسته ای . سعدی .حسد مرد را بر سرکینه داشت یکی را بخون خوردنش برگماشت . سعدی .که بندی چو دندان بخون ...