کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چارده روایت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چارده روایت
لغتنامه دهخدا
چارده روایت . [ دَه ْ رِ ی َ ] (اِ مرکب ) مراد از چارده روایت شاگردان هفت امام قرائت است چراکه هر امام را دو شاگرداند. (آنندراج ) : عشقت رسد به فریاد گر خود بسان حافظقرآن ز بر بخوانی در چارده روایت .حافظ (از آنندراج ).
-
واژههای مشابه
-
چارده چناران
لغتنامه دهخدا
چارده چناران . [ دِهَِ چ ِ ] (اِخ ) بلوکی است از بلوکات بجنورد واقع در سمت مشرق این بلده و اسامی قرا و مزارع آن از این قرار است : چناران ، نوده ، اسفندان ،ترفی ، بیغو، کوک و کمر. (مرآت البلدان ج 4 ص 45).
-
چارده سنخاص
لغتنامه دهخدا
چارده سنخاص . [ دِ هَِ س ِ ] (اِخ ) از راه بجنورد که بطرف عراق میایند بعد از دو سه منزل به چارده سنخاص سنخاص میرسند قبل از ورود بجلگه از قریه ٔ دربند که واقع در دربندی است که نیم فرسخ امتداد دارد و عرضاً تنگ میباشد عبور میشود. چارده سنخاص مابین اسفرا...
-
چارده طبس
لغتنامه دهخدا
چارده طبس . [ دِ هَِ طَ ب َ ] (اِخ ) نام ناحیه ای در طبس خراسان . در سال هشتصد و نه هجری که میانه ٔ دو برادر یعنی میرزا پیر محمد و میرزا اسکندر گورکانی بهم خورده یگانگی به بیگانگی بدل شد میرزا پیر محمد میرزا اسکندر را گرفته بندی بر پایش نهاد و به صحا...
-
چارده کلاته
لغتنامه دهخدا
چارده کلاته . [دِ هَِ ک َ ت َ ] (اِخ ) یکی از بلوکات هزارجریب است در جلگه واقع شده و رودخانه ای از مشرق بمغرب در آن جاری است . کوههای اطراف این جلگه از هر قبیل چرنده و طیور و وحوش دارد حتی حیوانات شکاری و سباع از قبیل پلنگ و گرگ و غیره در آنجا یافت م...
-
چارده معصوم
لغتنامه دهخدا
چارده معصوم . [ دَه ْ / دَ م َ ] (اِخ ) حضرت محمد (ص ) و دخترش فاطمه (ع ) و دوازده امام که از علی بن ابیطالب (ع )شروع و به امام دوازدهم حجةبن الحسن ختم میشود. حضرت محمد (ص ) و فاطمه (ع ) با دوازده امام . محمد (ص ) و علی (ع ) و فاطمه (ع ) و حسن و حسین...
-
چارده ساله
لغتنامه دهخدا
چارده ساله . [ دَه ْ ل َ / ل ِ ] (ص نسبی مرکب ) دختر و پسری که بسن چهارده سالگی رسیده باشند : ای چارده ساله قرةالعین بالغنظر علوم کونین . نظامی .چارده ساله بتی چابک شیرین دارم که بجان حلقه بگوش است مه چاردهش . حافظ (دیوان چ قزوینی ص 196).می دوساله و ...
-
ماه چارده
واژهنامه آزاد
ماه چهارده شبه، ماه شب چهاردهم. ماه تمام، کنایه از دلبر و معشوق.
-
جستوجو در متن
-
روایت
لغتنامه دهخدا
روایت . [ رِ ی َ ] (ع مص ) نقل سخن و یا خبر از کسی . (ناظم الاطباء). نقل کردن سخن . (غیاث اللغات ). واگویه کردن سخن کسی را. روایة. رجوع به روایة شود : اگر به کوه رسیدی روایت سخنش زهی رشید جواب آمدی به جای سخن . خاقانی .عشقت رسد به فریاد ار خود بسان ح...
-
فریاد
لغتنامه دهخدا
فریاد. [ ف َرْ ] (اِ) در زبان پهلوی فری یات به معنی دوست و تکیه و اتکاء و نیز فرهات به معنی یاری ، در فارسی باستان ظاهراً فرزاتی مرکب از پیشاوند فرا و دا که به معنی پیش بردن است ، در افغانی و ترکی فِریاد و رویهم به معنی یاری خواستن با آواز بلند و شکا...
-
ابوعبدالرحمن
لغتنامه دهخدا
ابوعبدالرحمن . [ اَ ع َ دِرْ رَ ما ] (اِخ ) عبداﷲبن المبارک بن الواضح الحنظلی بالولاء المروزی .مولد او چنانکه ابن جوزی در صفةالصفوة آورده است در118 یا 119هَ . ق . به مرو بود. و ویرا بدان شهر خانه ای بزرگ بود صحن آن پنجاه ذراع در پنجاه ذراع . احمدبن ا...
-
حافظ شیرازی
لغتنامه دهخدا
حافظ شیرازی . [ ف ِ ظِ ] (اِخ ) خواجه شمس الدین محمد. جامع دیوان حافظ که عموماً او را محمد گلندام میدانند بر دیوان حافظ مقدمه ای نوشته و به مناسبت قدمت این سند عیناً در اینجا نقل میشود :حمد بی حد و ثنای بی عد و سپاس بی قیاس خداوندی را که جمع دیوان حا...
-
بر
لغتنامه دهخدا
بر. [ ب َ ] (حروف اضافه ، اِ) بلندی . (ناظم الاطباء). بالا. (انجمن آرا) (آنندراج ) (برهان ). بالای . زبر. روی . سر. (ناظم الاطباء). مقابل فرود. مقابل پایین . (برهان ). مقابل زیر. بر برای استعلاست و بر زبر و بر بالای و بر روی و امثال آن غلط نباشد و قد...