کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چارت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
چارت
معنی
[ انگ . ] (اِ.) نمودار یا طرحی که مجموعه ای از اطلاعات را به صورت فشرده نشان می دهد.
فرهنگ فارسی معین
برابر فارسی
نمودار
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
چارت
فرهنگ واژههای سره
نمودار
-
چارت
فرهنگ فارسی معین
[ انگ . ] (اِ.) نمودار یا طرحی که مجموعه ای از اطلاعات را به صورت فشرده نشان می دهد.
-
جستوجو در متن
-
charet
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چارت
-
charette
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چارت
-
chards
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چارت ها
-
charlet
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چارت
-
charterist
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چارت ساز
-
charioteership
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چارت سازمانی
-
chartist
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چارت ساز
-
organization chart
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چارت سازمانی، نمودار سازمانی
-
chares
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چارت ها، کار روز مزد و اتفاقی
-
chartering
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چارت سازمانی، دربست کرایه دادن، پروانه دادن، امتیازنامه صادر کردن
-
chart
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چارت سازمانی، جدول، نگاره، گرافیگ، ترسیم اماری، نقشه، کشیدن، بر روی نقشه نشان دادن
-
بردرو
واژهنامه آزاد
نوعی واژه اختصاری ، به معنی جدول ، جدول با جزئیات ریز و مشخص شده و چارت که در زمینه بیمه و بازرگانی و انواع آن کاربرد دارد .