کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چادر سر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
فیروزه چادر
لغتنامه دهخدا
فیروزه چادر. [ زَ / زِ دَ / دُ ] (اِ مرکب ) پیروزه چادر. (فرهنگ فارسی معین ). فلک . آسمان .
-
سیاه چادر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سیهچادر› [فارسی. سنسکریت] siyāhčādor خیمههای تیرهرنگ که صحرانشینان و دامداران در صحرا برای خود برپا میکنند؛ سیاهخیمه؛ سیاهخانه؛ سیهخانه؛ چادر سیاه.
-
پیروزه چادر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. سنسکریت] [قدیمی، مجاز] piruzečādor ۱. خیمۀ پیروزهرنگ.۲. [مجاز] آسمان.
-
چادر صحرایی
دیکشنری فارسی به عربی
سرادق
-
چادر زدن
دیکشنری فارسی به عربی
عسکر
-
چادر نشین
دیکشنری فارسی به عربی
بدوي
-
چادر بزرگ
دیکشنری فارسی به عربی
خيمة
-
دستک چادر
لهجه و گویش تهرانی
دستگیره چادر
-
چادر چاقچور
لهجه و گویش تهرانی
چادر و چاقچور ، شلواری مانند که دو پا در داخل آن رفته و به شکم میبندند.
-
چادر چرخی
لهجه و گویش تهرانی
نوعی چادر زنانه
-
چادر سفید
لهجه و گویش تهرانی
چادر سفید رنگ زنان برای داخل خانه
-
چادر مشکی
لهجه و گویش تهرانی
چادر زنانه مشکی برای میهمانی و مراسم
-
چادر شب
واژهنامه آزاد
چادر شب یا به گویش یزدی:چادیشو ... نام پارچه ای است که معمولا بزرگ است و در قدیم برای نگه داری و بردن اشیاء و حتی علوفه برای حیوانات و... استفاده می شده است. مخصوصآ در یزد . ولی استفاده اصلی آن با توجه به اسمی که دارد پارچه ای است که زیر نداز و رو ان...
-
سمن چادر
واژهنامه آزاد
سپید چادر.
-
چادر چاقچور کردن
لغتنامه دهخدا
چادر چاقچور کردن . [ دَ / دُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ملبس به چادر و چاقچور شدن . چادر و چاقچور پوشیدن . || کنایه از آماده شدن زن برای خارج شدن از خانه .