کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چابک عنان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
چابک وزرنگ
دیکشنری فارسی به عربی
ذبابة
-
چابک شدن
دیکشنری فارسی به عربی
نشط
-
چابک سوار
دیکشنری فارسی به عربی
فارس
-
frequency agile radar
رادار چابکبسامد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] راداری که بسامد خود را بر مبنای تپ/ پالس به تپ/ پالس در محدودۀ یک باند بسامد تغییر میدهد
-
جلد و چابک
دیکشنری فارسی به عربی
صوم
-
چست و چابک
فرهنگ گنجواژه
زرنگ.
-
چابک و چست
فرهنگ گنجواژه
زرنگ.
-
چابک و شیرین
فرهنگ گنجواژه
خوش اندام.
-
جستوجو در متن
-
عنان
لغتنامه دهخدا
عنان . [ ع ِ ] (ع اِ) دوال لگام که بدان اسب و ستور را بازدارند. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). دوال لگام که سوار به دست گیرد، و اطلاق آن بجای مهار، نیز صحیح باشد. (از آنندراج ). تسمه ٔ لجام که بوسیله ٔ آن چهارپا را نگه دارند. (از اقرب الموارد). دو...
-
سبک عنان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [قدیمی، مجاز] sabok'enān ۱. سوار چابک.۲. تندرو؛ چالاک.
-
عنان پیچ
لغتنامه دهخدا
عنان پیچ . [ ع ِ نام ْ ] (نف مرکب ) آنکه عنان مرکوب را پیچاند. || سوار ماهر. (فرهنگ فارسی معین ). استاد در سواری . که تواند مرکب خود را هر لحظه بهر سوی بکشاند و ببرد در سواری . چابک سوار. سوارکار ماهر : عنان پیچ و گردافکن و گرزدارچو من کس نبیند به گی...
-
سروی
لغتنامه دهخدا
سروی . [ س َرْ ] (اِخ ) مولانا سروی خراسانی است و طبع سلیم و فهم مستقیم دارد و این مطلع از اوست :تا سوار چابک من سوی میدان مست رفت هر طرف چابک سواری را عنان از دست رفت .(از مجالس النفایس ص 392).
-
پرخاشگاه
لغتنامه دهخدا
پرخاشگاه . [ پ َ ] (اِ مرکب ) پرخاشگه . میدان جنگ . آوردگاه . آوردگه : بپرخاشگه جان ستان دیدمت قوی دست و چابک عنان دیدمت .نظامی .
-
سبک عنان
لغتنامه دهخدا
سبک عنان . [ س َ ب ُ ع ِ ] (ص مرکب ) بمعنی سبک رو که کنایه از تند و تیز براه رونده و جلدرفتار و شتاب رو باشد. (برهان ). تند و تیز. (انجمن آرا). شتاب رو. (رشیدی ). تیزرفتار. (غیاث ). مرادف سبکپای . (آنندراج ). جلد و چابک . (ناظم الاطباء). سبک سیر : دی...
-
چست سواری
لغتنامه دهخدا
چست سواری . [ چ ُ س َ ] (حامص مرکب ) چابک سواری . جلد و چالاک بودن در سواری اسب . سوارکاری : بشکسته دلیران را از چست سواری صف مرکب شده ناپیدا، در دست عنان مانده .عطار.