کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چائیده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چائیده
لغتنامه دهخدا
چائیده . [ دَ / دِ ] (ن مف ) سرماخورده . زکام کرده .زکام زده . مزکوم . مضئود. || سخت سردشده .
-
چائیده
لهجه و گویش تهرانی
سرما خورده،سرد
-
جستوجو در متن
-
مضنوک
لغتنامه دهخدا
مضنوک . [ م َ ] (ع ص ) زکام زده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). زکام کرده . (مهذب الاسماء). زکام زده و گرفتار زکام . (ناظم الاطباء). مزکوم .چائیده . سرماخورده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
مزکوم
لغتنامه دهخدا
مزکوم . [ م َ ] (ع ص ) به زکام مبتلا شده . (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). بیمار زکام . (آنندراج ). گرفتار زکام و زکام زده . (ناظم الاطباء). زکام گرفته . (دهار). مأروض . سرماخورده . آنکه زکام دارد. چائیده . زکام کرده . زکام یافته . چایمان کرده . م...