کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پی پرکرده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
پیجویی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] ← پیجویی کردن
-
neuralgia
پیدرد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] دردی که در طول یک عصب یا مسیر عصبی خاص گسترش مییابد متـ . عصبدرد
-
follow through
پیرفت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] حفظ موقعیت دست خم لحظهای پس از رهش، برای بالا بردن میزان دقت
-
plot
پِیرنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون، هنرهای نمایشی] ساختار و هستۀ اصلی نمایش یا فیلمنامه که ترتیب و توالی رویدادها را نشان میدهد
-
پیزایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] ← عصبزایی
-
neureotoxin
پیزهرابه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-میکربشناسی] زهرابهای که بافت عصبی را مسموم یا تخریب میکند
-
پیسازگاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] ← عصبسازگاری
-
basement, basement rock
پیسنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] مجموعهای نامتمایز از سنگها که در زیر پوشش سنگ رویی قرار دارد و تا اعماق پوسته ادامه مییابد
-
پی بردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. بُ دَ) (مص ل .) آگاه گشتن ، اطلاع یافتن .
-
پی سپاردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. س ِ دَ) (مص ل .) پی سپردن ، راه رفتن .
-
پی سپر
فرهنگ فارسی معین
( ~. سِ پَ)1 - (ص فا.)رونده ، سالک . 2 - (ص مف .) پایمال شده ، لگدکوب شده .
-
پی سپردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. س ِ پَ دَ)(مص م .) 1 - پایمال کردن . 2 - عبور کردن .
-
پی کردن
فرهنگ فارسی معین
(پِ. کَ دَ) (مص م .) رگ و پی پا را قطع کردن ، عاجز کردن .
-
پی آمد
فرهنگ فارسی معین
(پَ مَ) (اِ.) 1 - عارضه . 2 - حادثه .
-
پی آوردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. وَ دَ) (مص ل .) تاب آوردن ، طاقت داشتن .