کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پی فراخی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پی فراخی
/peyfarāxi/
معنی
تندروی؛ افراط.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
پی فراخی
لغتنامه دهخدا
پی فراخی . [ پ َ / پ ِ ف َ ] (حامص مرکب ) حالت یا عمل پی فراخ : بود با راهواریش همه لنگ با چنین پی فراخیش همه تنگ . نظامی .که ما را سر پرده ٔ تنگ نیست بجز پی فراخی در آهنگ نیست . نظامی .ملک ازو گرچه سبز شاخی داشت او چو خورشید پی فراخی داشت .نظامی .
-
پی فراخی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی، مجاز] peyfarāxi تندروی؛ افراط.
-
واژههای مشابه
-
footing
پِی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی عمران] عضوی از سازه که بار دیوار یا ستون را به خاک منتقل کند
-
پَیَ
لهجه و گویش گنابادی
paya در گویش گنابادی یعنی رعد و برق
-
پِى
لهجه و گویش بختیاری
pey 1. ردِ پا؛ 2. رگِ پشتِ پا؛ 3. پایه بنا.
-
پى
لهجه و گویش بختیاری
pi پیه، چربى.
-
پی پی
واژهنامه آزاد
(زبان بچه ها) همان مدفوع است.
-
پی پی
واژهنامه آزاد
پی پی(بدون هیچ اعرابی.همه با ساکن)همان مدفوع است.اسم شهری مدفوع.
-
پی پی خاتون
لغتنامه دهخدا
پی پی خاتون . (اِخ ) نام محلی در 204500گزی بوشهر میان بطانه و بندر دیر.
-
پی در پی
دیکشنری فارسی به عربی
مستمر
-
یک پی دو پی
لهجه و گویش تهرانی
بازی که از روی هم میپرند
-
پی در پی
واژهنامه آزاد
ادامه دار
-
گسسته پی
لغتنامه دهخدا
گسسته پی . [ گ ُ س َس ْ ت َ / ت ِ پ َ / پ ِ ] (ص مرکب )از صفات کمان است . (آنندراج ). بریده زه : ز بس کشید نم از آب چشم پرخونم سپهر حال کمان گسسته پی دارد.ملا رشیدی (از آنندراج ).
-
فرّخپی
فرهنگ نامها
(تلفظ: farrox pey) (در قدیم) (به مجاز) خوش قدم و خوش یمن ؛ نیک بخت و کامروا .