کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پی درپی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
پی آوردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. وَ دَ) (مص ل .) تاب آوردن ، طاقت داشتن .
-
پی افکندن
فرهنگ فارسی معین
(پِ. اَ کَ دَ) (مص م .) بنیاد نهادن .
-
پی برداشتن
فرهنگ فارسی معین
(پِ. بَ تَ) (مص م .) تعقیب کردن .
-
پی جامه
فرهنگ فارسی معین
(مِ) (اِمر.) زیر جامه ، شلوار پارچه ای راحتی که در خانه پوشند؛ پیژاما.
-
پی جر
فرهنگ فارسی معین
(پِ جِ) [ انگ . ] (اِ.) دستگاهی که به وسیلة آن ، شخص برای تماس گرفتن از طریق تلفن با شخص مورد نظر فراخوانده شود، پی جو (فره )، فراخوان .
-
پی جوی
فرهنگ فارسی معین
(پَ یا پِ) (ص فا.) 1 - جویندة ردّ پا یا اثر چیزی . 2 - جست و جو کننده .
-
پی جویی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) جست و جو، کاوش .
-
پی ریزی
فرهنگ فارسی معین
(پِ) (حامص .) بنیان گذاری .
-
پی سپار
فرهنگ فارسی معین
(پِ یا پَ. س ِ) (ص فا.) رونده ، راهرو.
-
پی سپید
فرهنگ فارسی معین
(پَ یا پِ س ِ) (ص مر.)=پی سفید: شوم قدم ، نامبارک .
-
پی فراخ
فرهنگ فارسی معین
(پِ. فَ) (ص مر.) تندرو، افراطی .
-
پی فشردن
فرهنگ فارسی معین
(پِ. فِ شُ دَ) (مص .ل ) پافشاری ، اصرار.
-
پی گرد
فرهنگ فارسی معین
( ~. گَ) 1 - (مص مر.) گشتن در پی چیزی . 2 - (ص .) کسی که در پی چیزی می گردد.
-
پی گم
فرهنگ فارسی معین
( ~. گُ) (ص مر.) گم و ناپیدا، ناپدید، مفقودالاثر.
-
پی گیر
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص فا.) دنبال کننده .