کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پی بریده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پی بریده
/peyboride/
معنی
آنکه رگوپی پایش بریده شده؛ پیبرکشیده؛ پیکرده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
پی بریده
لغتنامه دهخدا
پی بریده . [ پ َ / پ ِ ب ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) آنکه پی او بریده است . آنکه وتر عرقوب او قطع شده است . پی کرده . پی زده .
-
پی بریده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) peyboride آنکه رگوپی پایش بریده شده؛ پیبرکشیده؛ پیکرده.
-
واژههای مشابه
-
footing
پِی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی عمران] عضوی از سازه که بار دیوار یا ستون را به خاک منتقل کند
-
پَیَ
لهجه و گویش گنابادی
paya در گویش گنابادی یعنی رعد و برق
-
پِى
لهجه و گویش بختیاری
pey 1. ردِ پا؛ 2. رگِ پشتِ پا؛ 3. پایه بنا.
-
پى
لهجه و گویش بختیاری
pi پیه، چربى.
-
پی پی
واژهنامه آزاد
(زبان بچه ها) همان مدفوع است.
-
پی پی
واژهنامه آزاد
پی پی(بدون هیچ اعرابی.همه با ساکن)همان مدفوع است.اسم شهری مدفوع.
-
پی پی خاتون
لغتنامه دهخدا
پی پی خاتون . (اِخ ) نام محلی در 204500گزی بوشهر میان بطانه و بندر دیر.
-
پی در پی
دیکشنری فارسی به عربی
مستمر
-
یک پی دو پی
لهجه و گویش تهرانی
بازی که از روی هم میپرند
-
پی در پی
واژهنامه آزاد
ادامه دار
-
فرّخپی
فرهنگ نامها
(تلفظ: farrox pey) (در قدیم) (به مجاز) خوش قدم و خوش یمن ؛ نیک بخت و کامروا .
-
نیکپی
فرهنگ نامها
(تلفظ: nik pey) (در قدیم) خوشقدم ؛ خجسته پی ، با سعادت ، مبارک قدم .