کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیرفت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
follow through
پیرفت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] حفظ موقعیت دست خم لحظهای پس از رهش، برای بالا بردن میزان دقت
-
واژههای مشابه
-
پی رفت
دیکشنری فارسی به عربی
سلسلة
-
رفت
واژگان مترادف و متضاد
۱. ذهاب، گذر ۲. رفتار، روال، شیوه، قلق
-
رفت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] ← سفر رفت
-
رفت
لغتنامه دهخدا
رفت . [ رَ ] (ع مص ) خرد و مرد کردن . (مصادراللغه ٔ زوزنی ). شکستن و ریزه ریزه نمودن چیزی را. (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). شکستن و ریزه ریزه نمودن . (آنندراج ). || شکسته شدن . (ناظم الاطباء). شکسته و ری...
-
رفت
لغتنامه دهخدا
رفت . [ رَ ] (مص مرخم ، اِمص ) رفتن . (ناظم الاطباء). ذهاب . عمل رفتن . مقابل آمدن : هر رفتی آمدی دارد. (یادداشت مؤلف ) : که دارد پی و تاب افراسیاب مرا رفت باید چو کشتی بر آب . فردوسی .ترا رفت باید به فرمان شاه نباید گذشتن ز پیمان شاه . فردوسی .که ط...
-
رفت
لغتنامه دهخدا
رفت . [ رُ ] (مص مرخم ، اِمص ) عمل رفتن :رفت و روب . (یادداشت مؤلف ). جاروب کردن .- آب رفت ؛ ته نشین آب رودخانه ها. رجوع به آب رفت شود.
-
رفت
لغتنامه دهخدا
رفت . [ رُ ف َ ] (ع اِ) کاه . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ). || (ص ) شکسته و ریزه ریزه شده ٔ هر چیزی . (ناظم الاطباء). شکننده و ریزه ریزه کننده ٔ هر چیزی . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة).
-
رفت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) raft ۱. [مقابلِ آمد] رفتن: هر رفتی آمدی دارد، بلیت رفتوبرگشت.۲. [مقابلِ برگشت] (ورزش) دورِ نخست مسابقات دومرحلهای.۳. (بن ماضیِ رفتن) = رَفتن〈 رفتوآمد:۱. رفتن وآمدن.۲. [مجاز] معاشرت.
-
رفت
فرهنگ فارسی عمید
(بن ماضیِ رُفتن) roft = رُفتن〈 رفتوروب: جاروب کردن و پاک کردن جایی از گردوخاک.
-
رفت
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: beššo طاری: bešo طامه ای: boššo طرقی: bešo کشه ای: bešo نطنزی: baššo
-
رفت
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: beššo طاری: bešo طامه ای: boššo/ boššo طرقی: bešo کشه ای: bešo نطنزی: bašo
-
رفت
دیکشنری فارسی به عربی
اِرتَحَلَ
-
رفت
واژهنامه آزاد
در گویش لری به معنی باران شدید حرف( ر ) با کسره می باشد.