کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیگیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پیگیر
/peygir/
معنی
پیگیرنده؛ دنبالگیرنده؛ دنبالکننده؛ تعقیبکننده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
diligent, exhaustive, relentless, stubborn, tenacious, tracker, unrelenting, unremitting
-
جستوجوی دقیق
-
trailer2
پیگیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] در بسکتبال، بازیکنی که بازیکن حریف را دنبال میکند
-
پیگیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) peygir پیگیرنده؛ دنبالگیرنده؛ دنبالکننده؛ تعقیبکننده.
-
واژههای مشابه
-
پیگیر،پیگیر شدن
لهجه و گویش تهرانی
تعقیب ، پیگیری ، تحقیق
-
follow-up study
مطالعۀ پیگیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] هرنوع مطالعۀ آیندهنگر که بر روی فرد یا جمعیت انجام شود
-
کوشش پیگیر
دیکشنری فارسی به عربی
الجهود المتواصلة
-
تلاشهای پیگیر
دیکشنری فارسی به عربی
الجهود المضنية
-
واژههای همآوا
-
پی گیر
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص فا.) دنبال کننده .
-
پی گیر
لغتنامه دهخدا
پی گیر. [ پ َ / پ ِ ] (نف مرکب )تعقیب کننده . دنبال گیرنده . || ردزن . اثرشناس . شناسنده ٔ رد پا: چون سرافةبن مالک آنجا (غار ثور) رسید و او پی گیری هول بود. (تفسیر ابوالفتوح چ 1 ج 2 ص 592). || مداوم . مُصِر. اصرارورزنده .
-
جستوجو در متن
-
pursive
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیگیر شدن
-
الجهود المتواصلة
دیکشنری عربی به فارسی
کوشش پيگير
-
تَبِيعاً
فرهنگ واژگان قرآن
تابع -پيگير و دفاع کننده
-
پاپِى
لهجه و گویش بختیاری
pâ-pey پاپى، پىگیر (در کار)، جویا.