کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پیگ
لغتنامه دهخدا
پیگ . [ پ َ / پ ِ ] (اِ) فیج . پیک (چون معرب آن فیج است با کاف فارسی باید). صاحب آنندراج گوید که پیک با کاف تازی خطاست . رجوع به پیک شود.
-
واژههای مشابه
-
پیگ مالین
لغتنامه دهخدا
پیگ مالین . [ ی ُ ] (اِخ ) پادشاه اساطیری صوربرادر دیدُن . زن وی موسوم به آستارته او را بکشت .
-
پیگ مالین
لغتنامه دهخدا
پیگ مالین . [ ی ُ ] (اِخ ) نام حجار مشهور قدیم . آنگاه که او پیکر گالاته بتراشید عاشق او شد و از الهه ٔ ونوس درخواست تابدان پیکر جان بخشد و سپس او را به زنی کرد. (از اساطیر یونان ). و نیز رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
-
پیگ مه
لغتنامه دهخدا
پیگ مه . [ م ِ ] (اِخ ) قومی قصیرالقامة که قدما تصور میکردند در بعض نواحی و از جمله در سرچشمه های نیل سکنی دارند. || نژادی از سیاهان کوتاه بالا در کنگوی فرانسه . و نیز رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
-
جستوجو در متن
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسن فیج (پیگ ). محدث است .