کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیک چرخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
پیک نیک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: pique-nique] piknik گردش دستهجمعی در خارج از شهر.
-
پیک نیک
دیکشنری فارسی به عربی
نزهة
-
خال پیک
دیکشنری فارسی به عربی
مجرف
-
پیک دیپلوماتیک
دیکشنری فارسی به عربی
الحقيبة الدبلوماسية
-
قِلاق پیک
لهجه و گویش بختیاری
qelâq-pik کاسه چشم خالى شده و گود رفته.
-
precursor messenger RNA
رِنای پیک پیشساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] رِنای پیک پیش از انجام تغییرات پسارونویسی اختـ . پیشرِناپ pre-messenger RNA, pre-mRNA متـ . رونوشت اولیه primary transcript رِناپ پیشرس premature mRNA
-
scarce messenger RNA
رِنای پیک کمیاب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] رِناپی که نسخههای اندکی از آن در یاخته یافت میشود اختـ . رِناپ کمیاب scarce mRNA
-
transfer-messenger RNA
رِنای ناقل ـ پیک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] مولکول رِنایی که ویژگیهای رِنای پیک و رِنای ناقل را دارد و در آزادسازی رِناتنهای متصل به انتهای رِناپها نقش دارد اختـ . رِنای ناپ tmRNA
-
پیک دلا مراندل
لغتنامه دهخدا
پیک دلا مراندل . [ دُ م ِ دُ ] (اِخ ) نام خانواده ای که در ایتالیا امارت داشته اند و در قرب مودنه میزیسته اند. ژان نامی از افراد این خاندان در سال 1473 م . در ده سالگی بسبب شعر و فصاحت شهرتی بزرگ یافت و بنطاقی و مهارت گفتار شهره ٔ شهر گردید. در دانشگ...
-
شیک و پیک
لغتنامه دهخدا
شیک و پیک . [ ک ُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) مرکب از شیک فرانسوی و پیک که مستقلاً معنی ندارد: شیک و پیک و مشتی . پیک از توابع شیک است . (یادداشت مؤلف ). اما این دو کلمه با هم معمولاً به صورت صفت برای اشخاص بر زبان رانده می شود.(فرهنگ لغات عامیانه ). رجو...
-
به پیک نیک رفتن
دیکشنری فارسی به عربی
نزهة
-
پُر تا پیک
لهجه و گویش بختیاری
por-tâ-pik پُر یا خالى (نام نوعى بازى).
-
شیک و پیک
فرهنگ گنجواژه
آلامد.
-
جیک و پیک
فرهنگ گنجواژه
جیک و بیک.
-
جستوجو در متن
-
ازرقی
لغتنامه دهخدا
ازرقی . [ اَ رَ ] (ص نسبی ) منسوب به ازرق : هفت چرخ ازرقی در رق اوست پیک ماه اندر تب ودر دق اوست . مولوی .|| (اِخ ) یکتن از پیروان ابی راشد نافعبن ازرق . ج ، ازارقه . رجوع به ازارقه و انساب سمعانی (کلمه ٔ ازرقی ) شود.