کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیکرتراشی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پیکرتراشی
/peykartarāši/
معنی
شغل و عمل پیکرتراش.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
statuary
-
جستوجوی دقیق
-
پیکرتراشی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) peykartarāši شغل و عمل پیکرتراش.
-
جستوجو در متن
-
مجسمهسازی
واژگان مترادف و متضاد
پیکرتراشی، پیکرهسازی، تندیسگری، مجسمهتراشی
-
حجاری
واژگان مترادف و متضاد
۱. سنگبری، سنگتراشی ۲. پیکرتراشی
-
پیکرتراش
لغتنامه دهخدا
پیکرتراش . [ پ َ / پ ِ ک َ ت َ ] (نف مرکب ) بت تراش . بتگر: فیدیاس پیکرتراشی بی نظیر بود.
-
مجسمه سازی
لغتنامه دهخدا
مجسمه سازی . [ م ُ ج َس ْ س َ م َ / م ِ ] (حامص مرکب ) عمل وشغل مجسمه ساز. مجسمه تراشی . پیکرتراشی . || (اِ مرکب ) جایی که مجسمه سازند. کارگاه مجسمه ساز.
-
اسم مصدر
لغتنامه دهخدا
اسم مصدر. [ اِ م ِ م َ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اسم مصدر در عربی : ابن مالک در الفیة گوید : بفعله المصدر الحق فی العمل مضافاً او مجرداً او مع اَل ان کان فعل مع اَن او ما یحل محلّه و لاسم مصدر عمل .عبدالرحمن سیوطی در شرح بیت اخیر در «بهجةالمرضیة»...