کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیکرتراش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پیکرتراش
/peykartarāš/
معنی
تراشندۀ پیکر؛ مجسمهساز.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
پیکرتراش
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ) (ص فا.) مجسمه ساز.
-
پیکرتراش
لغتنامه دهخدا
پیکرتراش . [ پ َ / پ ِ ک َ ت َ ] (نف مرکب ) بت تراش . بتگر: فیدیاس پیکرتراشی بی نظیر بود.
-
پیکرتراش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) peykartarāš تراشندۀ پیکر؛ مجسمهساز.
-
جستوجو در متن
-
مجسمهساز
واژگان مترادف و متضاد
پیکرتراش، پیکرهساز، تندیسگر، مجسمهتراش
-
پیکرتراشی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) peykartarāši شغل و عمل پیکرتراش.
-
سارازن
لغتنامه دهخدا
سارازن . [ زَ ] (اِخ ) پیکرتراش فرانسوی ، متولد در نویون یکی از بنیادگذاران آکادمی نقاشی و مجسمه سازی فرانسه است [ 1592 - 1660م . ] .
-
مجسمه ساز
لغتنامه دهخدا
مجسمه ساز. [ م ُ ج َس ْ س َ م َ / م ِ ] (نف مرکب ) آن که مجسمه سازد. مجسمه تراش . پیکرتراش .
-
دالو
لغتنامه دهخدا
دالو. (اِخ ) (ژول ) پیکرتراش فرانسوی متولد پاریس 1838 و متوفی به سال 1902 م . .
-
پیزانو
لغتنامه دهخدا
پیزانو. [ ن ُ ] (اِخ ) آندراس . آرشیتکت و معمار و پیکرتراش ایتالیائی . مولد پیز (تولد حدود 1300 و وفات حدود 1350 م .). || آنتونی (مشهور به ویتور پیزانلو)؛ نقاش و مدال ساز ایتالیائی ، مولد حدود 1380 و وفات حدود 1456 م . || نیکولا پیکرتراش ایتالیائی ، ...
-
مجسمه تراش
لغتنامه دهخدا
مجسمه تراش . [ م ُ ج َس ْ س َ م َ / م ِ ت َ ] (نف مرکب ) آن که مجسمه تراشد. آن که از سنگ مجسمه تراشد. پیکرتراش . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
تروالدسن
لغتنامه دهخدا
تروالدسن . [ ت ُ س َ ] (اِخ ) برتل . پیکرتراش دانمارکی که بسال 1770 م . متولد شد. وی مبتکر ایجاد نقوش برجسته در دکورسازی است و اثر معروفش شیر لوسرن است وی سالها در روم توقف کرد و در 1844 م . درگذشت .
-
دانتان
لغتنامه دهخدا
دانتان . (اِخ ) (آنتوان لورنت ) مجسمه ساز و پیکرتراش فرانسوی مولد سن کلود (1798-1878 م .). || برادر وی ژان پیر مشهور به دانتان ژون ، بسبب مجسمه ها و کاریکاتورهایش شهرت دارد. (1800- 1869 م .).
-
یوسف
لغتنامه دهخدا
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) (1286-1361 هَ . ق .) ابن احمد یوسف ، معروف به یوسف احمد. دانشمند آثار اسلامی و از مردم قاهره و نخستین مصری از معاصران است که برای خط کوفی زحمت کشیده و به حل غوامض آن موفق شده است . پدرش پیکرتراش ظریف کاری بود. او را به تحصیل درس...
-
تراش
لغتنامه دهخدا
تراش . [ ت َ ] (اِمص ، اِ) طمع و توقع. (برهان ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا) (فرهنگ رشیدی ). کنایه از طمع باشد. (انجمن آرا) : همه یار تو از بهر تراشندپی لقمه هوادار تو باشند. ناصرخسرو.در تراش اهل طمع خوش دل خراش افتاده اندمیکن...