کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیکارگه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پیکارگه
لغتنامه دهخدا
پیکارگه . [ پ َ / پ ِ گ َه ْ ] (اِ مرکب ) پیکارگاه . میدان جنگ . حربگاه . جنگ جای . رزمگه : از برای آنکه در پیکارگه روی هواپرستاره آسمانی کردی از دود و شرار. مسعودسعد.دوزخی شد عرصه ٔ پیکارگاه کو در آن پیکارگه خنجر کشید.مسعودسعد.
-
جستوجو در متن
-
پیکارگاه
لغتنامه دهخدا
پیکارگاه . [ پ َ / پ ِ ] (اِ مرکب ) میدان جنگ . جنگ جای . پیکارگه . حربگاه . رزمگاه : سه راه است از ایدر بدان بارگاه که ارجاسپ خواندش به پیکارگاه . فردوسی .دوزخی شد عرصه ٔ پیکارگاه که در آن پیکارگه خنجر کشید.مسعودسعد.