کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیکارساز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پیکارساز
/peykārsāz/
معنی
آنکه ترتیب جنگ و پیکار دهد؛ پیکارسازنده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
پیکارساز
لغتنامه دهخدا
پیکارساز. [ پ َ /پ ِ ] (نف مرکب ) که پیکار سازد. که جنگ در اندازد. که رزم آغازد. که حرب ترتیب دهد : ز بس خشت گردان پیکارسازشده پیل چون در نیستان گراز. اسدی .نمدپوشی آمد بجنگش فرازجوانی جهانسوز پیکارساز.سعدی .
-
پیکارساز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [قدیمی] peykārsāz آنکه ترتیب جنگ و پیکار دهد؛ پیکارسازنده.
-
جستوجو در متن
-
نمدپوش
لغتنامه دهخدا
نمدپوش . [ ن َ م َ ] (نف مرکب ) آنکه جامه ای از نمد پوشیده باشد : نمدپوشی آمد به جنگش فرازجوانی جهان سوز و پیکارساز. سعدی .تو کآهن به ناوک بدوزی و تیرنمدپوش را چون فتادی اسیر. سعدی . || پشمینه پوش . (ناظم الاطباء). درویشی که نمد به تن کند. (فرهنگ فار...