کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیچ و تاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
پیچ کوه
لغتنامه دهخدا
پیچ کوه . (اِخ ) محلی در جنوب دهک بلوچستان .
-
بهمن پیچ
لغتنامه دهخدا
بهمن پیچ . [ ب َ م َ ن ِ ] (اِ مرکب ) کشت بر کشت . پیچک . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
پیچ پیچان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت، قید) pičpičān پیچانپیچان.
-
پیچ خورده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) pičxorde پیچوتابپیداکرده.
-
پیچ واپیچ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹پیچوواپیچ› pičvāpič پیچاپیچ؛ پیچدرپیچ؛ پیچپیچ؛ پرپیچوخم؛ بههمپیچیده.
-
پیچ دان
دیکشنری فارسی به عربی
ريح
-
ماهی پیچ
دیکشنری فارسی به عربی
سمک موسي
-
پیچ خورده
دیکشنری فارسی به عربی
جرح , غريب
-
نسخه پیچ
دیکشنری فارسی به عربی
صيدلي
-
پیچ وخمیدگی
دیکشنری فارسی به عربی
عقبة
-
پیچ درکار
دیکشنری فارسی به عربی
عصا
-
پیچ کش
دیکشنری فارسی به عربی
مفک
-
مهره پیچ
دیکشنری فارسی به عربی
مفک
-
سیم پیچ
دیکشنری فارسی به عربی
ملف
-
پیچ جاده
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: pič طاری: pič طامه ای: pič طرقی: pič کشه ای: pič نطنزی: pič