کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیچیده شاخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
شیوههای پیچیده
دیکشنری فارسی به عربی
الأساليب المعقدة
-
کلا له علف درهم پیچیده
دیکشنری فارسی به عربی
وسادة
-
مسیر پیچیده ای را طی کردن
دیکشنری فارسی به عربی
تعرج
-
جستوجو در متن
-
مرغول
لغتنامه دهخدا
مرغول . [ م َ ] (ص ، اِ) پیچ و تاب باشد و زلف و کاکل خوبان را نیز گویند وقتی که آن را شاخ شاخ کنند و بعد از آن پیچند. (برهان ). پیچ و تاب موی پیچیده . (غیاث ). پیچان . جعد. مجعد. موی پیچیده و با پیچ و تاب . موی مغضب . بشک . مقابل فرخال . (یادداشت مرح...
-
شاخ
لغتنامه دهخدا
شاخ . (اِ) شاخه . شغ. شغه . غصن . فرع . قضیب . فنن . خُرص ، خِطر. خَضِر. نجاة. عِرزال . بار.رجوع به بار شود. شاخ درخت . (فرهنگ جهانگیری ) (فهرست ولف ) . فرع در مقابل تنه و نرد. در گنابادی معادل شاخه . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ، ذیل شاخ ). در تکلم ش...
-
اعضئلال
لغتنامه دهخدا
اعضئلال . [ اِ ض ِءْ ] (ع مص ) بسیار شاخ برآوردن درخت و در هم پیچیدن آنها. (از اقرب الموارد). بسیار درهم پیچیده شاخ و برگ گردیدن درخت : اِعْضَاءَلَّت الشجرة اعضئلالاً (مهموزاً)؛ بسیار درهم پیچیده شاخ و برگ گردید. و منه : «غصون معضئلّة». (منتهی الارب ...
-
جذلة
لغتنامه دهخدا
جذلة. [ ج َ ذِ ل َ ] (ع ص ، اِ) انگور رسته و پیچیده شاخ . (آنندراج ). درخت رز رسته و پیچیده شاخ . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یعنی تاکی است که روییده و شاخهای او بهم پیچیده است . (از شرح قاموس ). کرمة جذلة؛ انگور رسته و پیچیده شاخ . (منتهی الار...
-
اغبی
لغتنامه دهخدا
اغبی .[ اَ با ] (ع ص ) بهم پیچیده . یقال : غصن اغبی ؛ شاخ بهم پیچیده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ): غصن اغبی ؛ شاخ انبوه بهم پیچیده . ج ، غُبی . (از اقرب الموارد).
-
غبیاء
لغتنامه دهخدا
غبیاء. [ غ َب ْ] (ع ص ) درخت به هم پیچیده . غُصن اغبی ؛ شاخ به هم پیچیده : شجرة غبیاء کذلک . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
الفت
لغتنامه دهخدا
الفت . [ اَ ف َ ] (ع ص ) قچقار شاخ درهم پیچیده یا یک شاخ خمیده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) . آنکه سرویش بهم پیچیده باشد. (مهذب الاسماء) (از تاج المصادر بیهقی ). آنکه سروش بر هم پیچیده باشد. (مصادر زوزنی ). تیس (آهو، گوسفند و بز کوهی نر...
-
نیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [سنسکریت] ‹نیلچ› (زیستشناسی) nil گیاهی با برگهای شبیه برگ اقاقیا، شاخ و برگ بههم پیچیده، و گلهای سرخ خوشهای که از مادۀ به دست آمده از شاخههای آن در رنگرزی و نقاشی استفاده میشود.
-
مغیال
لغتنامه دهخدا
مغیال . [ م ِغ ْ ] (ع ص )درخت درهم پیچیده ٔ شاخ برگ دار سایه افکن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
مکعنب
لغتنامه دهخدا
مکعنب . [ م ُ ک َ ن َ ] (ع ص ) تیس مکعنب القرن ؛ تکه ٔ پیچیده شاخ . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
شجنة
لغتنامه دهخدا
شجنة. [ ش َ ن َ ] (ع اِ)شاخ از هر چیزی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). شِجنَه . (منتهی الارب ). شُجنَه . (منتهی الارب ). || بیخهای درخت درهم پیچیده . (از اقرب الموارد).
-
اعقص
لغتنامه دهخدا
اعقص . [ اَ ق َ ] (ع ص ) تکه که شاخ او از پس گرد گوش درآمده . و یقال : کبش اعقص و قرن اعقص ایضاً. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تکه که شاخ او از پس گرد گوش درآمده . (آنندراج ). آهو یا بز کوهی که شاخ آن از پشت به گوش پیچیده باشد. (از اقرب الموارد). ک...