کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیچاک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پیچاک
/pičāk/
معنی
پیچوخم؛ پیچیدگی؛ پیچش.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
tortuous
-
جستوجوی دقیق
-
پیچاک
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) پیچیدگی ، پیچ و خم بسیار.
-
پیچاک
لغتنامه دهخدا
پیچاک . (اِ مرکب ) پیچ و خم . (آنندراج ). || طره و زلف . (غیاث ). حلقه . (آنندراج ) : ننگست اگر بخاتم جمشید بنگریم پیچاک زلف یار نظیری بدست ماست . نظیری .|| (ص مرکب ) پیچنده و پیچدار. (فرهنگ نظام ). || پیچش . پیچ . ذوسنطاریا . شکم روش . علک . (ذخیره ...
-
پیچاک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pičāk پیچوخم؛ پیچیدگی؛ پیچش.
-
واژههای مشابه
-
wheat twist
پیچاک گندم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] بیماری ناشی از دیلوفوسپورا آلوپهکوری (Dilophospora alopecuri) که نشانۀ آن لکههای سیاه و پیچخوردگی برگ و ساقه و خوشه است
-
پیچاک محله
لغتنامه دهخدا
پیچاک محله . [ م َح َل ْ ل َ ] (اِخ ) موضعی به استرآباد روستاق مازندران . (سفرنامه ٔ رابینو ص 79 و 127 و 128 بخش انگلیسی ).
-
جستوجو در متن
-
دل پیچا
لغتنامه دهخدا
دل پیچا. [ دِ ] (اِ مرکب ) دل پیچه . پیچاک شکم . رجوع به دل پیچه شود.
-
طحار
لغتنامه دهخدا
طحار. [ طُ ] (ع اِمص ) نوعی از پیچاک شکم که در آن تنفس سخت باشد. || ژخیدن . (منتهی الارب ). سخت دم زدن .
-
بیرون روه
لغتنامه دهخدا
بیرون روه . [ رون ْ رُ وَ / وِ ] (اِ مرکب ) اسهال . شکم روش . تردد. اختلاف . (یادداشت مؤلف ). پیچاک شکم . و رجوع به اسهال شود.
-
پیچک محله
لغتنامه دهخدا
پیچک محله . [ چ َ م َ ح َل ْ ل َ ] (اِخ ) مرکز بلوک کتول در استرآباد. رجوع به پیچاک محله شود.
-
نستاک
لغتنامه دهخدا
نستاک . [ ن ِ ] (اِ) پیچاک شکم . (از انجمن آرا) (جهانگیری ) (برهان قاطع) (آنندراج ). پیچش . (انجمن آرا) (آنندراج ). شکم پیچ . (برهان قاطع). جهانگیری آرد: پیچاک [مرض پیچش ] شکم باشد. شاهد داده نشده و سراج احتمال می دهد [ با ] کناک که به معنی مذکور است...
-
شکم پیچ
لغتنامه دهخدا
شکم پیچ . [ ش ِ ک َ ] (اِ مرکب ) بهم پیچیدگی روده ها و پیچش روده . || ذوسنطاریا. (ناظم الاطباء). رجوع به ذوسنطاریا و پیچاک شکم شود.
-
اسهال خونی
لغتنامه دهخدا
اسهال خونی . [ اِ ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ذوسنطاریا . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). دل پیچه . سحج . اسهال دموی . پیچاک .
-
طحیر
لغتنامه دهخدا
طحیر. [ طَ ] (ع اِ) نوعی از پیچاک شکم که در آن تنفس سخت باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). زحیر. (تاج المصادر بیهقی ). || (مص ) رخیدن . سخت دم زدن . طحار مثله فی الکل . (منتهی الارب ) (آنندراج ).