کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیچانرود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
meandering stream, snaking stream
پیچانرود
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] رودی که دارای رودپیچهای فراوان است
-
واژههای مشابه
-
پیچان
فرهنگ فارسی معین
(ص فا) 1 - مشوش ، مضطرب . 2 - در حال پیچیدن .
-
پیچان
لغتنامه دهخدا
پیچان . (نف ، ق ) صفت فاعلی بیان حالت در حال پیچیدن . پیچنده : بخوردند و کردند آهنگ خواب بسی مار پیچان برآمد ز آب . فردوسی .همی زور کرد آن بر این این بر آن گرازان و پیچان دو مرد جوان . فردوسی .سرمژه چون خنجر کابلی دو زلفش چو پیچان خط بابلی . فردوسی ....
-
پیچان
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ پیچاندن و پیچانیدن) ‹پیچا› pičān ۱. = پیچاندن۲. (صفت) پیچیده.۳. (قید) در حال پیچیدن.
-
رود
واژگان مترادف و متضاد
۱. جدول، جویبار، جوی، رودخانه، نهر ۲. جگربند، جگرپاره، فرزند، کودک ۳. ساز
-
رود
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - ساز، ساز زهی . 2 - سرود.
-
رود
فرهنگ فارسی معین
جامگان (مِ) (اِمر.) جِ رود جامه .
-
رود
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) فرزند، پسر یا دختر.
-
رود
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) نهر، جوی .
-
رؤد
لغتنامه دهخدا
رؤد. [ رُءْدْ ] (ع ص ، اِ) زن جوان نیکو. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رَأد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به رأد شود. || بن ریش . (منتهی الارب ). اصل ریش که اززیر گوش بیرون آید. (از اقرب الموارد). رَأد. (از اقرب الموارد). رجوع به رأد ...
-
رود
لغتنامه دهخدا
رود. (اِ) رودخانه ٔ عظیم و سیال . (برهان قاطع) . رودخانه یعنی آب عظیم . (آنندراج ). نهری که عظیم و جاری باشد. (غیاث اللغات ). رودخانه . (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ). نهر عظیم و سیال . (ناظم الاطباء). آب جاری فراوان که لفظ دیگر فارسی آن دریا و عربیش ...
-
رود
لغتنامه دهخدا
رود. (اِ)به یونانی ورد است . (فهرست مخزن الادویه ). گل سرخ .
-
رود
لغتنامه دهخدا
رود. (اِخ ) فرانسوا.... (1855-1784م .) از مجسمه سازان معروف فرانسه بود. وی در دیژن متولد شد و در پاریس دیده از جهان فروبست . مجسمه های بسیاری از آثار او در موزه های جهان باقی است . رجوع به دائرةالمعارف بریتانیکا شود.
-
رود
لغتنامه دهخدا
رود. (اِخ ) دهی است از دهستان مازول بخش حومه ٔ شهرستان نیشابور واقع در 12هزارگزی شمال نیشابور. منطقه ٔ کوهستانی است و هوایی معتدل دارد. سکنه ٔ آن 199 تن است که مذهب تشیع دارند و به فارسی سخن می گویند. آب آن از قنات تأمین میشود. محصولش غلات ، و شغل ا...