کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیوس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پیوس
/piyus/
معنی
۱. = پیوسیدن
۲. (اسم مصدر) امید؛ انتظار.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
پیوس
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) = بیوس : 1 - انتظار، امید. 2 - طمع ، توقع .
-
پیوس
لغتنامه دهخدا
پیوس . (اِ) انتظار. امید. پیوز. (آنندراج ) (انجمن آرا). بیوس : با عقل کار دیده بخلوت شکایتی میکردم از نکایت گردون پرفسوس گفتم ز جور اوست که ارباب فضل راعمر عزیز میرود اندر سر پیوس . ابن یمین . || طمع. توقع. (برهان ).- به پیوسی ؛ توقع. طمع : به پیوسی...
-
پیوس
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ پیوسیدن) [قدیمی] piyus ۱. = پیوسیدن۲. (اسم مصدر) امید؛ انتظار.
-
پیوس
واژهنامه آزاد
(گنابادی) پِیْوَسْ؛ ملحق شدن، پیوستن، اضافه شدن، افزوده شدن، جمع آمدن.
-
واژههای مشابه
-
پِیْوَسْ
لهجه و گویش گنابادی
peywas در گویش گنابادی یعنی ملحق شدن ، پیوستن ، اضافه شدن ، افزوده شدن ، جمع آمدن
-
واژههای همآوا
-
پِیْوَسْ
لهجه و گویش گنابادی
peywas در گویش گنابادی یعنی ملحق شدن ، پیوستن ، اضافه شدن ، افزوده شدن ، جمع آمدن
-
جستوجو در متن
-
Pius IX
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیوس IX
-
Pius XI
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیوس XI
-
Pius XII
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیوس XII
-
لوثیوس وروس
لغتنامه دهخدا
لوثیوس وروس . [ وِ ] (اِخ ) نام پسرخوانده ٔ آن تونینوس پیوس امپراطور روم . وی سردار سپاه روم و معاصر بلاش سوم پادشاه اشکانی و مأمور جنگ با پارتیها بوده است . (ایران باستان ج 3 ص 2495 و 2497).
-
مارکوس اورلیوس
لغتنامه دهخدا
مارکوس اورلیوس . [ اُ رِ ] (اِخ ) مارک اورل . در سال 121 م . در روم متولد شد و پسر خوانده ٔ امپراتور روم «آن تونینوس پیوس »بود و پس از درگذشت امپراتور در سال 161 م . به امپراتوری روم رسید و تا سال 180 م . امپراتور روم بود اودر جنگ بابربرها و پارتها و...
-
بلاش دوم
لغتنامه دهخدا
بلاش دوم . [ ب َ ش ِ دُوْ وُ ] (اِخ ) بیست وپنجمین پادشاه اشکانی .بعضی بلاش دوم را از پادشاهان دوران آشفتگی بعد از بلاش اول شمرده اند که معارض خسرو اشکانی بود و در قسمتی از ایران سلطنت کرد. و بعضی نیز دوره ٔ سلطنت او رااز 128 یا 129 م . (مرگ خسرو) تا...