کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پینه کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
پینه بسته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) pinebaste قسمتی از پوست بدن که در اثر ساییدگی یا کار بسیار سفت و سخت شده.
-
پینه دوزی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) pineduzi پارهدوزی؛ شغل و عمل پینهدوز.
-
پینه کار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] pinekār پینهدوز؛ وصلهکننده.
-
پینه کاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] pinekāri شغل و عمل پینهکار.
-
پینه دوز
دیکشنری فارسی به عربی
اسکافي
-
پینه دوزی
دیکشنری فارسی به عربی
حصوة
-
پینه پا
دیکشنری فارسی به عربی
دحاس
-
پینَه بَسَّن
لهجه و گویش بختیاری
pina bassan پینه بستن.
-
پینَه چَروَه
لهجه و گویش بختیاری
pina čarva پونهاى که زیاد رشد کرده و خوردنى نیست.
-
پینه دار
لهجه و گویش تهرانی
وصله دار، پینه بسته
-
پینه دوز
لهجه و گویش تهرانی
تعمیرگر کفش،پاره دوز
-
پینه دوزی
لهجه و گویش تهرانی
تعمیر کفش،محل آن
-
callusing mound
کُپۀ پینهزایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم باغبانی] تودۀ خاکی که قلمهها را در آن قرار میدهند تا محل زخم ترمیم یابد و پینه تولید شود
-
callusing room
اتاق پینهزایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم باغبانی] اتاقی با شرایط گرم و مرطوب که گیاهان پیوندخورده را در آن قرار میدهند تا محل پیوند، پینهزایی کند و جوش بخورد
-
callus bridge
پل پینهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم باغبانی] تودۀ پینهای که از لایههای زایندۀ پایه و پیوندک ایجاد میشود