کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پینهزایی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
callusing
پینهزایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم باغبانی] تولید یاختههای پارانشیمیِ (paranchyma) نامتمایز در کشت بافت
-
واژههای مشابه
-
پینه
واژگان مترادف و متضاد
۱. بهرک، پرگاله ۲. رقعه، غاز، وصله
-
callus 1
پینه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم باغبانی] بافت پارانشیمی (paranchyma) که در نتیجۀ ترمیم زخم روی گیاه و همچنین یاختههای تمایزنیافته در کشت مصنوعی تولید میشود
-
پینه
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (اِ.) 1 - تکه پارچه ای که بر قسمت پاره شدة جامه دوزند. 2 - پوست کلفت و ضخیم شدة کف دست در اثر کار زیاد.
-
پینه
لغتنامه دهخدا
پینه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) رقعه . وصله . درپی . پاره . ثفنه . لدام . پیوند جامه . رقعه ای که بر جامه یا کفش دریده و جز آن دوزند. درپه . دژنگ . باز افکن . پرگاله . صاحب انجمن آرا و بتبع وی صاحب آنندراج آرد:پارچه که بر کفش و جامه و خرقه گذاشته بدوزند و ...
-
پینه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pine ۱. تکۀ پارچه یا چرم که به لباس یا کفش پاره بدوزند؛ وصله.۲. آن قسمت از پوست، بهویژه در کف دستوپا، که در اثر کار کردن سفت و ستبر شده باشد.۳. ستبری پوست میانۀ پیشانی از سجدۀ بسیار.〈 پینه بستن: (مصدر لازم) ستبر شدن پوست، بهویژه در کف د...
-
پینه
دیکشنری فارسی به عربی
ارنب , نسيج
-
پینَه
لهجه و گویش بختیاری
pina پونه.
-
پینه
لهجه و گویش تهرانی
وصله،سختی پوست
-
callusing mound
کُپۀ پینهزایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم باغبانی] تودۀ خاکی که قلمهها را در آن قرار میدهند تا محل زخم ترمیم یابد و پینه تولید شود
-
callusing room
اتاق پینهزایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم باغبانی] اتاقی با شرایط گرم و مرطوب که گیاهان پیوندخورده را در آن قرار میدهند تا محل پیوند، پینهزایی کند و جوش بخورد
-
callus culture
کشت پینه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم باغبانی] نوعی کشت درونشیشهای که در آن یاختههای پینۀ گیاه را در محیط خاص کشت میدهند
-
fracture callus, callus 2, bone callus
سختپینه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] بافت سخت استخوانی که در زمان ترمیم در دو طرف محل شکستگی تشکیل میشود
-
پینه دوز
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ا.) حشرة کوچکی که بر پشت سرخ رنگ آن خال های سفید دارد، روی درخت زندگی می کند و از شتة آن تغذیه می کند. کفش دوزک هم گویند.