کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیمایان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پیمایان
لغتنامه دهخدا
پیمایان .[ پ َ / پ ِ ] (نف ، ق ) در حال پیمودن . || پیمای . پیمایندگان . (در ترکیب ). رجوع به پیمای شود.
-
جستوجو در متن
-
راه پیما
فرهنگ فارسی معین
(پَ یا پِ) (ص فا.) 1 - راه پیماینده ، راه رونده . 2 - مسافر. 3 - تندرو، سریع السیر. ج . راه پیمایان .
-
لاف پیمای
لغتنامه دهخدا
لاف پیمای . [ پ َ / پ ِ ] (نف مرکب ) لاف زن : مکن خود را تسلی از علاج لاف پیمایان ز خاموشان طلب کن نسخه ٔ درد سرخود را.دانش (از آنندراج ).
-
باد
لغتنامه دهخدا
باد. (اِ) هوایی که بجهت معینی تغییر مکان میدهد. هوایی که بسرعت بجهتی حرکت کند. ریح . ج ، ریاح .ریحه . (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن ). تُرهة. رکاب السحاب . اَوب . سُمَهی . سمهاء. واد: مُشتَکِره ؛ باد سخت .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). سَیهَک ، سَهوک...