کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیمانکاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پیمانکاری
/peymānkāri/
معنی
شغل و عمل پیمانکار.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
مقاطعه
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
پیمانکاری
واژگان مترادف و متضاد
مقاطعه
-
پیمانکاری
لغتنامه دهخدا
پیمانکاری . [ پ َ/ پ ِ ] (حامص مرکب ) عمل پیمانکار. مقاطعه . پدراتچی گری . تعهد کردن انجام دادن کاری یا ساختن بنایی در قبال پول معینی بدون محاسبه ٔ ارقام جزء سود و زیان و یا سنجش نفع و ضرر ریز کالا یا مصالح بنائی و جز آن .
-
پیمانکاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) peymānkāri شغل و عمل پیمانکار.
-
جستوجو در متن
-
aviatory
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیمانکاری
-
palminerved
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیمانکاری
-
hangmanship
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیمانکاری
-
pyromachy
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیمانکاری
-
مقاطعه
واژگان مترادف و متضاد
پیمان، پیمانکاری، کنترات
-
prime contractor,main contractor
پیمانکار اصلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] پیمانکاری که با کارفرمای پروژه پیمان بسته است و در قبال تکمیل و اتمام آن مسئولیت کامل دارد
-
subcontractor
پیمانکار فرعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] پیمانکاری که با پیمانکار اصلی پروژه برای انجام تمام یا بخشی از تعهدات او پیمان بسته است
-
مقاطعه
فرهنگ فارسی معین
(مُ طِ عَ) [ ع . مقاطعة ] (مص ل .) پیمانکاری ، به عهده گرفتن انجام کاری پس از تعیین مزد.
-
مقاطعه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مقاطَعَة] [قدیمی] moqāte'e ۱. از هم بریدن و جدا شدن؛ ترک مراوده و مکاتبه کردن.۲. برعهده گرفتن کاری معین با مزد مشخص؛ پیمانکاری.
-
مقاطعه کاری
لغتنامه دهخدا
مقاطعه کاری . [ م ُ طَ / طِ ع َ / ع ِ ] (حامص مرکب ) پیمانکاری . شغل و عمل مقاطعه کار. و رجوع به مقاطعه کار شود.
-
مقاطعه
لغتنامه دهخدا
مقاطعه . [ م ُ طَ / طِ ع َ / ع ِ ] (از ع ، اِمص ) واگذار کردن انجام دادن کاری را به کسی پس از تعیین مزد و اجرت آن . (ناظم الاطباء). امروزه غالباً به عهده گرفتن ساختمان جاده ها و ابنیه را مقاطعه گویند. پیمانکاری .- مقاطعه (به مقاطعه ) دادن ؛ شرط و پی...