کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیلو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پیلو
/pilu/
معنی
۱. مسواک.
۲. مسواکی که از چوب اراک درست کنند.
۳. (زیستشناسی) درخت اراک.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
پیلو
لغتنامه دهخدا
پیلو. (اِ) اراک . چوبی که بدان مسواک کنند و عربان اراک خوانند. (برهان ). چوب دندان شوی . درختی است که بچوب آن مسواک کنند و آنرااراک گویند. (منتهی الارب ): عرمض ، عرماض ؛ درخت خرد کنار و پیلو. (منتهی الارب ). || بار درخت اراک را نیز گفته اند. (برهان )...
-
پیلو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] pilu ۱. مسواک.۲. مسواکی که از چوب اراک درست کنند.۳. (زیستشناسی) درخت اراک.
-
پیلو
واژهنامه آزاد
(زواره؛ اصفهان) راه آبی که از جوی وارد خانه می شود. پیلو یعنی چیزی شبیه به پیلۀ کرم ابریشم؛ و چون راه ورودی آب از تمپوشه و شبیه به پیلۀ کرم ابریشم است، به آن پیلو می گویند، یعنی همانند پیلۀ کرم ابریشم.
-
جستوجو در متن
-
paleoanthropography
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیلو آتروپوگرافی
-
paleocrystal
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیلو کریستال
-
paleohydrography
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیلو هیدروگرافی
-
pinpillow
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پین پیلو
-
paleoanthropology
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیلو انسان شناسی
-
بریر
لغتنامه دهخدا
بریر. [ ب َ ] (ع اِ) نخستین برِ پیلو. بَریرة، یکی . (منتهی الارب ). اولین چیزی که از میوه ٔ اراک آشکار میشود. (از اقرب الموارد). و رجوع به اراک و پیلو شود.
-
کباث
لغتنامه دهخدا
کباث . [ ک َ ] (ع اِ) ثمر و بر درخت پیلو که خوب و نیک پخته و رسیده باشد.(از آنندراج ) (از منتهی الارب ). رجوع به اراگ شود.
-
جهاض
لغتنامه دهخدا
جهاض . [ ج َ ] (ع اِ) بار پیلو که سبز باشد، یا عام است . (منتهی الارب ). درخت اراک ، و گویند میوه ٔ آن که سبز باشد. (اقرب الموارد).
-
اراکة
لغتنامه دهخدا
اراکة. [ اَ ک َ ] (ع اِ) یک بنه ٔ اراک . یک اَصله ٔ پیلو. درخت مسواک . ج ، اُرُک ، ارائک . رجوع به اراک شود.
-
استیآک
لغتنامه دهخدا
استیآک . [ اِ تی ] (ع مص ) انبوه شدن و درهم پیچیدن ، چنانکه درختان پیلو و جز آن .
-
بریرة
لغتنامه دهخدا
بریرة. [ ب َ ری رَ ] (ع اِ) یکی بَریر. یک میوه از پیلو. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به بریر شود.