کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیله خاص پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
مایه پیله،مایه تیله
لهجه و گویش تهرانی
پول وپله
-
شیله و پیله
فرهنگ گنجواژه
حیله، کلک، غَش، حیلهگری.
-
پیله ای، بدپیله
لهجه و گویش تهرانی
سمج
-
پشم و پیله
فرهنگ گنجواژه
پشم و پیلی.
-
مایه و پیله
فرهنگ گنجواژه
پول، سرمایه.
-
جستوجو در متن
-
چه کندن
لغتنامه دهخدا
چه کندن . [ چ َه ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) چاه کندن . کندن چاه . حفر چاه . فروبردن چاه در زمین .- چه کندن برای کسی ؛ کنایه است از پاپوش دوختن برای او. بقصد گرفتارساختن کسی . وسایل آسیب دیدن وی را فراهم کردن : گِردخود چون کرم پیله برمتن بهر خود چه میکنی ...
-
بستک
لغتنامه دهخدا
بستک . [ ب َ ت َ ] (اِخ ) نام ولایتی است ازپارس قریب به بحر عمان و لار خارک کرمان که حاکمی خاص دارد. کلاً اهل سنت اند. (انجمن آرا) (آنندراج ). نام ولایتی است در فارس (جنوب ایران ). (فرهنگ نظام ). در حدودالعالم ، بستکان آمده است . رجوع به بستکان شود.ق...
-
خلاص
لغتنامه دهخدا
خلاص . [ خ ِ ] (ع اِ) خلاصه ٔ روغن . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). || گداخته ٔزر و سیم . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ). || زر خالص . سره . (یادداشت بخط مؤلف ) : خلاص بود و کنون قلب شد ز سکه بگشت مزور آمد و خائ...
-
کاویدن
لغتنامه دهخدا
کاویدن . [ دَ ] (مص ) (از: کاو + یدن پسوند مصدری ). (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). جستجو کردن . (برهان ).کابیدن . کافتن . (حاشیه ٔ برهان چ معین ) : بکاوید کالاش را سربسرکه داند که چه یافت زر و گهر. عنصری .اماحقیقت روح گویی چه چیز است و صفت خاص وی چیست ؟...
-
کشی
لغتنامه دهخدا
کشی . [ ک َ / ک ِ ] (حامص ) عمل کشیدن و همواره بصورت ترکیبی استعمال میشود در تمام معانی اعم از نقل و حمل یا تحمل یا پیمودن و نظایر آن . (یادداشت مؤلف ).- آب کشی ؛ عمل کشیدن آب . استخراج آب از چاه . بیرون آوردن آب از آب انبار.- || عمل حمل آب . عمل ب...
-
آدمی
لغتنامه دهخدا
آدمی . [ دَ ] (ع اِ)یک تن از اولاد آدم ابوالبشر. اِنس . اِنسی . انسان . بشر. مردم . مردمی . ناس . اناس . ج ، آدمیین : شیب تو با فراز و فراز تو با نشیب فرزند آدمی بتو اندر بشیب و تیب . رودکی .چنین گفت ه̍رون مرا روز مرگ مفرمای هیچ آدمی را مجرگ . رودکی ...
-
ژاپن
لغتنامه دهخدا
ژاپن . [ پ ُ ] (اِخ ) کشور امپراطوری ژاپن یا دائی نیپون که بمعنی مملکت شمس طالع است شامل چهار هزار جزیره ٔ خرد و بزرگ است که از شبه جزیره ٔ کامچاتکا تا سواحل جنوب شرقی چین امتداد داردو قریب به 382447 کیلومتر مربع سطح آن است . مهمترین جزایر ژاپن جزایر...
-
دیبا
لغتنامه دهخدا
دیبا. (اِ) قماشی باشد از حریر الوان . (برهان ). قماشی است ابریشمین در نهایت نفاست . (برهان ذیل طراز). و دیبه حریر نیک و دیباج معرب آن است . (انجمن آرا). حریر نیک . (آنندراج ). نوعی از جامه ٔ ابریشمی و منقش باشد. (غیاث ) (آنندراج ). جامه ٔ ابریشمین ،د...
-
ارمنستان
لغتنامه دهخدا
ارمنستان . [ اَ م َ ن ِ ] (اِخ ) ارمن . ارمنیه . ارمینیه . (دمشقی ). ناحیه ای در آسیای غربی که از جانب شمال به گرجستان و از مشرق به بحر خزر و از جنوب به درّه ٔ علیای دجله و از مغرب به درّه ٔ فرات غربی یا قره سو محدود است . این ناحیت اکنون در تصرف سه ...